عصر جمعه با مامانم نشسته بودیم دم زاینده رود. مامانم گفت نمی دونم چرا عصر های جمعه اینقد غمگینه. من اونموقع اصلا غمگین نبودم. گفتم ولی اولین جمعه ایه که اینقدر خوشحالم. مامانم گفت خداروشکر.
به خودم گفتم ها ها! عصر جمعه ما رو که نمی گیره!
ولی منو گرفت...
اگه تو هم امشب بی دلیل به هم ریختی و دلت تنگه و شور می زنه و دنبال یه ستاره ای تو تاریکی شب هات....
تو دوست خوب منی ^^!
یعنی الان دوس شدیم؟ :)
غمم یه وقتایی برای دل خوبه .. حداقل‌ترین مزیتش اینه که قدر حالای خوبمون رو می‌دونیم بعدش .
من تقریباً پرنده در حال پروازی را نمی شناسم که غمگین نباشد.
+ و اگر هیچ بهانه ای هم نباشد، همین پرواز...و رفتن...خودش برای غمگین بودن کفایت می کند.
گاهی موقع ها هم هر روز و چه بسا هر لحظه‌ت میشه [غروب جمعه] :(
من که اغلب نمی‌دونم چند شنبه‌است که بعد ببینم غمگینم یا نه؛ دوست محسوب نمیشم؟ حالا دوستِ خوب رو مطرح نمی‌کنم. 😪
و بیشتر سه روز آخر هفته‌ه‍ا رو توی راهم.
یا دارم میام💀
یا دارم برمی‌گردم☠️
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی 🥺💔
مگه جمعه ها باید فرق کنه ؟ 0-0
دختر قشنگم
روزت مبارک
تو قشنگترین و شاعرترین دختر جهانی
شک نداشته باش
امیدوارم قدر این نعمت دختر بودن رو بدونی
می دونی که ؟
کادو چی دوست داری برات بگیرم؟
میل و ارزوی موفقیت، مانع فروتنی است
محشره محشر
الاهی به عشقت برسی
از اسم جدیدم خیلی خوشم اومد
شورشعلی خیاط
تبارک ا... ازین نمکها که در لب توست
از نمک لبت مگو زان که به بزم خرمی
طعنه به پسته می زند خنده ی دلگشای تو
من تا حالا تجربه شب جمعه ای که برام دلگیر نباشه رو نداشتم