آدم باید شکیبا باشه و صبرش خیلی زیاد باشه
من همیشه فکر می کردم آدم شجاعی ام .... آدم صبوری ام .... آدم مقاومی ام ....
اما انگار نیستم ...
شاید فقط مجبور بودم به شجاع بودن و صبور بودن و مقاوم بودن
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
چیزی که میان تو و من نیست غریبی است
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
-فاضل نظری
- ۱ نظر
- ۲۸ آذر ۰۳ ، ۲۱:۳۷