🌃ماهشهر🌙

آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانی است در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم

🌃ماهشهر🌙

آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانی است در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم

🌃ماهشهر🌙

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به‌ آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد

خورشید ذره‌بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد

وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت
بی‌تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد.......




فاضل نظری

پیوندهای روزانه

۹ مطلب با موضوع «متالب آموزنده» ثبت شده است

۱۳
مرداد ۰۲

🔶️۷۲ نفر کجا و ۳۷ هزار نفر کجا ‼

⁉️🏴 بعد از واقعه عاشورا حدودا 3 مرتبه 3  گروه به ندای #هل_من_ناصر امام حسین علیه السلام لبیک گفتند :

 ▪️ گروه اول #توابین بودند 
همانهایی که روز عاشورا و قبل از آن سکوت کردند همگی قیام کردند تقریبا همه کشته شدند 5000 نفر « ولی #دیر_شده_بود » . 

▪️ گروه دوم مردم #مدینه بودند 
بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود 10000 نفر یزید گفت لشکری که به مدینه حمله کند 3 روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برایش حلال است آورده اند اهل بیت امام سجاد(ع) را در این زمان از مدینه خارج کردند،در یک صحرا، تا در مدینه شاهدجنگ نباشند. ولشکریان جنایتکار یزید ازهیچ جنایت وخیانتی کوتاهی نکردند و 10000 نفرهم شهید شدند.
*« اما #دیر_شده_بود »* .

▪️ گروه سوم #مختار بود که بعد از جنگهای فراوان و کشته شدن حدود 15000 نفر شکست خورد و حدود 7000 نفر هم از اسرا گردن زده شدند . مجموعا حدود 22000 نفر کشته شد ، «اما #دیر_شده_بود»* . 

▪️مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین علیه السلام همراهیش نکردند و مردمی که هنگام ورود امام حسین علیه السلام به کوفه کمکش نکردند ، همه بعد ها به کمک امام رفتند ,«ولی #دیر_شده_بود» . 

🔳 امام سجاد هم استقبال خاصی از این حرکتها نمی کردند «چون #دیر_شده_بود». 

▪️حدود 37000 نفر کشته شدند 
«اما #دیر_شده_بود» . 

▪️خیلی فرق هست بین آن 72 نفری که به موقع به یاری امامشان رفتند با این 37000 نفری که بعد از شهیدشدن امام حسین(ع)قیام کردند .

🔳 ما باید مراقب باشیم 
از امام خودمان عقب نیفتیم .
️الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ، هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۲ ، ۰۱:۲۴
ماه زده
۱۲
مرداد ۰۲

 

📚به سلیگمن در روان‌شناسی_مثبت‌گرا بگویید زنی می‌شناسم که در معرکۀ عشق شاهد ذبح 18 نفر از بستگان درجه یک بود و گفت: جز زیبایی ندیدم! و قاسمی که گفت: مرگ برایم از عسل شیرین‌تر است!

📚به واتسون در رفتارگرائی بگویید حسینی می‌شناسم که نه با «مُلکِ ری» فریفته شد و نه از «غلاف شمشیر» هراسناک! تا تردید حاصل کند که مبنای رفتارِ آدمی «پاداش» است یا «تهدید؟» !

📚به گلاسر در تئوری_انتخاب بگویید سراغ دارم 72 نفر با اختیار خویش «انتخاب» کردند تا پای در «قتلگاه» بگذارند!

📚به مازلو در روان‌شناسی انسان‌گرایانه بگویید ابوالفضلی می‌شناسم که پا بر نیازهای زیستی گذاشت و «جرعه‌ای آب ننوشید» و نیاز به امنیت خود را نادیده گرفت و «امان‌نامه» را پس زد تا مصداقی شود برای «افرادِ خودشکوفا»!

📚اگر از « مهارت_نه_گفتن» گفتید، یاد کنید از آقایی که زیرِ سُم اسبان رفت اما بر بیعتِ با ظالم «نه» گفت!

📚اگر از «خانواده مطلوب» گفتید، نام ببرید از «انسجام خانوادگیِ» یک ابر مرد که خانواده‌اش از مدینه تا کربلا از شیرخواره تا بزرگسال و از عروس و داماد تا پدربزرگ و مادربزرگ پا به پا تا جولانگاه همراه او پیش آمدند!

💡 آری انسان شناسی کربلا رنگ و بویش متفاوت است...
انسانم آروزست

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۴۳
ماه زده
۱۲
مرداد ۰۲

🔴 قالیچه سوخته چقدر بها دارد؟

♻️ مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود، یک ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توی خونه ﺩﺍﺷﺖ، 
ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. 
مجبور بود، همون رو برداشت برد بازار برای فروش.
ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﺍﯼ که می‌رﻓﺖ، می‌گفتن: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، 
ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمی‌خریم. 
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ می‌رفت.

داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﻫﺎ، حاج جواد فرش‌چی ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﺩﺍﺭ، از منصف‌های بازار و از ارادتمندان اهل بیت(ع) پرﺳﯿﺪ: 
قالی خوبیه، چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟😭
ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰل‌مون ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، 
ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎل‌ها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.🌻😭

حاج جواد یک تکونی به خودش داد: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟ 
گفت: بله.😭

گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽ‌ﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ می‌خرﻡ.🌻😭

قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و 
تا آخر عمرش روی قسمت سوخته قالیچه که به اندازه کف دست بود گل محمدی پرپر می‌کرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیت تبرک یک پر از گل را برداشته تو چایی‌شون می‌ریختند.

✳️ اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت، 
کاش دل‌مون تو روضه‌ها بسوزه.
اونوقت بگیم: یا امام حسین(ع) دل سوخته رو چند می‌خری ؟
ماه محرم به نیمه رسید و مرغ دل‌م هوای روضه و کرببلا دارد.

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۰۰
ماه زده
۱۱
مرداد ۰۲

فرشتہ‌هااز‌خـُداوند‌پرسیدن...
خدایاتوکہ‌بشررااینقدردوست‌دارۍ
 چراغـم‌را‌آفریدۍ ...!؟

خداگفت: غم‌را‌بہ‌خاطرخودم‌آفریدم ؛ چون‌مخلۅقاتم‌تا‌غمگیـن‌نشوند
بہ‌یاد‌خالقشان‌نمۍافتند...!🚶🏾‍♂💔
 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۲۸
ماه زده
۰۷
مرداد ۰۲

مردی از جای برخاست و گفت یا امیر المومنین با ما از فتنه ها سخن بگو ؛

علی علیه السلام فرمود: 

" فتنه ها چون فراز آیند شناخته نشوند که حق چیست و باطل کدام است. چون بازگردند آنگاه حقیقتشان نمایان شود. چون می آیند ناشناخته اند و چون پشت می کنند شناخته ."

 

مردی دیگر پرسید : یا امیر المومنین در این زمان باید چه کرد ؟

 

علی علیه السلام جواب داد: 

" به خاندان پیامبر ص خود نگاه کنید. اگر در خانه نشسته اند در خانه بنشینید و اگر شما را به یاری خوانده اند به یاریشان برخیزید تا پاداش یابید. ولی بر آنان پیشی نگیرید تا گرفتار بلا نشوید"

 

شخصی سوال کرد که یا علی، پس از آن چه خواهد شد؟ 

 

علی ابن ابیطالب  فرمود: 

" خداوند به وسیله ی مردی از خاندان ما فتنه را می شکافد . پدرم فدای آن فرزند بهترین کنیزان باد که آنها را به خواری می افکند و جام لبریز شوکران مرگ را به کامشان می ریزد. "

 

______________________________________

 

"..... اما بعد ، شما را بر گردن من حقیست و من را بر گردن شما حقیست. حقی که من بر شما دارم یکی این است که به بیعتی که با من کرده اید وفا کنید و در حضور و غیبت نیک خواه من باشید و چون شما را فرا می خوانم پاسخم گویید و چون فرمانتان می دهم فرمانم برید ؛ اما حقی که شما بر عهده ی من دارید... این که تا زمانی که همراه شمایم نیک خواه شما باشم  و وظیفه ی شما را از بیت المال نیک ادا کنم . تعلیمتان دهم تا نادان نمانید و تادیبتان کنم تا تجربه اندوزید. خداوند زمانی شما را خیر می دهد که از آنچه مرا نا خوش دارد پرهیز کنید و اعمالتان بر وفق مراد و میل من باشد. آنگاه آنچه دوست دارید را به دست می آورید و به آنچه آرزوی آن را در دل می پرورید خواهید رسید. "

____________________________________

 

"در راه خدا به جهاد روید"

سرانشان گفتند نه . در هوای گرم به جهاد نروید! 

خدای تعالی به پیامبرش گفت: " بگو آتش جهنم گرمی اش سخت تر است اگر می فهمیدید. " 

" گواهی می دم که من از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می گفت مردن در بستر، سخت تر است از ضربت هزار شمشیر و این را جبرئیل به من خبر داد. "

____________________________________

از علی علیه السلام روایت کرده اند که فرموده : " از محبوبم رسول خدا ص در خاطر دارم که چیزی برای فردا ذخیره نمی کرد. من چنانم که محبوبم می کرد. " 

علی علیه السلام از جمعه تا جمعه ی دیگر عطا می داد ...

مجمع تیمی می گوید امیر المومنین بیت المال را آب می پاشید و در آن نماز نافله به جای می آورد و  می فرمود : " ای بیت المال؛ روز قیامت شهادت بده که من از مال مردم هیچ در تو نگه نداشتم. "

____________________________________

پس عقیل گفت: ای معاویه او کیست که در سمت راست توست؟

معاویه گفت: عمرو بن العاص .

عقیل گفت : این کسیست که ۶ مرد ادعای پدری او را داشتند و عاقبت از میان آنان مردی که قصاب بود بر دیگران غلبه یافت.

____________________________________

 

و قس باقی علی هذا.......

 

 

نه خدا توانمش گفت نه بشر توانمش خواند 

متحیرم چه نامم ، شهِ ملک لا فتی را .......

 

 

 

+ غربت و غربت ... به غیر از عالِمِ غَریب چه می توان به علی "علیه السلام گفت" ؟ 

من نه منابع اسلامی را زیاد خوانده ام نه منابع تاریخی را 

اما از همه ی این کتاب فهمیدم که بی سوگیری، حقیقت است 

فقط روایت کرده دانش و غربت را 

شیعه باشی و آنجا که امیر المومنین می گوید:

" روزی می رسد که بنی هاشم حاضرند شتر ها سر ببرند و هرچه دارند و ندارند را بدهند تا مرا داشته باشند و از راهنمایی هایم بهره ببرند اما دیگر من نیستم. و امروز که هستم کسی یاری ام نمی کند و سخنانم را در نمی یابد..."

 

اشک به حلقه ی دَرِ چشمانت نکوبد؟ 

 

حلقه ی قلب انسان کوفی سنگی تر از این بود که به دامن عشق تو بیاویزد

حلقه ی دَرِ کوچه ی کوفی به دامنت آویخت که نروی 

عشق اما وقتی صدا بزند 

کعبه ی ناطق را هم به مسلخ خویش می کشاند....

 

 

 

°•یا علی •°....... :)

 

 

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۴۶
ماه زده
۲۶
خرداد ۰۲

به یه نتیجه ای که در مورد عقاید سیاسی رسیدم اینه که تو یه سن خاصی در دوران بچگی تحت تاثیر خانواده ، جو و شرایط محیطی ، رسانه و چیزای دیگه عقیده ی سیاسیمون شکل می گیره و تا آخر عمر با همون تعصب به سرکوب جناح مخالفمون ادامه می دیم

اخبار با سوگیری مورد علاقمون رو دنبال می کنیم 

و به شبهه های حزب مخالف با توجه به پاسخ هایی که بالا دستی هامون بهمون یاد می دن جواب می دیم 

و برای جناح مقابلمون شبهه هایی که از بالا دستی ها می گیریم رو مطرح می کنیم

خاطره هایی از خودمون و اطرافیانمون نقل می کنیم در ستایش جوانمردی و آزاد اندیشی هم رای های خودمون و در نکوهش بی وجدانی و خشونت و بی سوادی جناح مقابل

و به ندرت ممکنه دست از این تعصب سیاسی برداریم

من تنها دوستم و دوست صمیمیم یه دختر چادریه که بیشتر اوقات عمرمون رو با هم گذروندیم

من و مبینا ظاهر هامون مخالف همه

و عقیده هامون هم از اونور مخالف همه

تا راهنمایی بودیم دعوامون سر فتنه ی 88 بود (که مبینا می گفت نگو فتنه بگو جنبش سبز)

که من می گفتم احمدی نژاد اون می گفت موسوی (چون معتقده که موسوی برنامه های خیلی خوب و روشنفکرانه ای برای کشور داشته ولی نذاشتن کار کنه)

دوره ی قبلی انتخابات دعوامون سر این بود که من می گفتم رئیسی یا میرسلیم و اون می گفت روحانی

این سری هم بحثمون این بود که من می گفتم رئیسی و قاضی زاده هاشمی اون می گفت این انتخابات دیگه به درد نمی خوره که کسی بخواد شرکت کنه

مبینا به رهبر و امام خمینی علاقه نداره

می گه چرا اسم خودشون رو گذاشتن امام؟ 

چرا حقوق زنان نادیده گرفته شده؟ چرا تبعیض هست؟ چرا اختلاص و تورم هست؟ 

بانکداری کجاش اسلامیه؟

مثال میاره که امام علی رو فرستادن دنبالش چرا وقتی بین برخی مردم مشروعیت نیست حکومت واگذار نمیشه؟

مگه امام نگفت حکومت رو به شورا می سپاره پس چی شد؟

مبینا به شهدا اعتقاد داره ولی معتقده که خونشون رو هدر داده جمهوری اسلامی. 

مثال میاره از حرف بعضی شهید ها که ما برای اسلام و ایران رفتیم نه برای فلانی و بهمانی

یا اگه اون موقع گفتن امام و رهبر اوایل انقلاب بوده و شناخت کافی نداشتن

سر قضیه ی زن زندگی آزادی خیلی با هم حرف زدیم

نقل می کنه از شهید بهشتی یا نمی دونم کی.... که حکومت حق نداره در مورد پوشش افراد و زندگی شخصی شون نظر بده و هرکس باید جوری که ذوست داره باشه

بدش میاد کسی به خاطر ظاهر چادریش بهش بگه بسیجی

می گه کتمان می کنم ! من نیستم.

چند وقت پیش گفت خودمم دلم رضا نیست دیگه چادر سر کنم چون یه سریایی چادر سرشون می کنن که نمی خوام شبیه اونا به نظر برسم

با اعصاب خرد وسط دانشگاه سرش داد زدم : چادر حجاب حضرت زهراست. دقیقا به خاطر کدوم گروه بدت میاد سرت کنی؟

 

خب این مسائل ادامه داره و ما هم مدتیه برای آسیب نرسیدن به دوستیمون این بحث ها رو کنار گذاشتیم

همه ی ما دلمون می خواد باور منیم که خودمون حقیم و دیگری باطله

همونطور که هروقت اون شبهه اورد من کلی دلیل آوردم که ردش کنم اونم همیشه حرفای منو نقد می کنه

همونطور که 7 سال دوستی منو به گرایش سیاسی اون در نیاورده اونم به گرایش من در نیومده

همونطور که با وجود این همه شهید امنیت و شاهچراغ من نتونستم باور کنم واقعا این جریان برای آزادی ایرانه . نه تجزیش

اونم با وجود مهساها و نیکا ها و حمیدرضا ها معتقده که جمهوری اسلامی ظالم و خون خواره و حکومت ظلم برقرار نمی مونه

همونطور که من دوستای هم عقیده ی خودم دارم که عقیدم از بین نره اونم داره تا من نتونم تغییرش بدم

من آدم بدیم؟ نه

مبینا آدم بدیه ؟ نه

اگه ادعا می کنم اون باید تغییر کنه پس باید تغییر کردن واسه خودمم ساده باشه ولی نیست

عقاید سیاسی میاد و می ره 

چیزی که من بهش اعتقاد پیدا کردم اینه که آدما باید به خدای یکتا اعتقاد داشته باشن، به عقل سلیم ، به اینکه تک تک کنش هاشون به حتی یک نفر دیگه آسیب نزنه و به اینکه هر جا هر مظلومی دیدن که هر طرف این جغرافیای سیاسی ایستاده بود حقش رو از ظالم مطالبه کنن

همین

وگرنه تو دنیای سیاست ایکس میاد ایکس می ره

وای میاد وای می ره 

زد میاد زد می ره 

از من و شما سیاسی تر الان زیر خاک خوابیدن 

دوره ی پر تنش تر از من و شما اومده و گذشته 

 

 

 

+ چتر عنایات آقای شاگرد بنا دیر زمانیه که بر وبلاگ ماه زده نیوفتاده . 

اینم از پست سیاسی 

باشد که ببینن و باز هم به اینجا سر بزنن

 

۲۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۲۶ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۲
ماه زده
۲۶
خرداد ۰۲

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۰۲ ، ۰۱:۲۴
ماه زده
۱۷
خرداد ۰۲


‏انقدر باهم بسازید و تفاوت هاى همو درک کنین تا بشین لنگه ى هم، جفت هم و به تفاهم برسین. ‏اونوقت یهو به خودتون میاین و میبینین شدین یه روح تو دو تا جسم.
همو یاد بگیرین، همو بلد شین.‏ اینجورى دیگه جدایى پیش نمیاد تا با دل شکسته از هم دور شین. بجاى کندن بشین وصله ى هم!.

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۰۲ ، ۱۹:۴۶
ماه زده
۲۷
ارديبهشت ۰۲

در رویکرد های درمان چیزی که بیشتر از همه عاشقش هستم رویکرد روانکاوی است. چون خیلی اسرار آمیز و پیچیده و در هم تنیده به نظر می رسد.
بگذارید با ذکر یک مثال تفاوت رویکرد های درمان روانشناسی را با هم مرور کنیم.
زنی به خاطر اینکه از شستشوی زیاد لباس های همسر نامرتبش به سطوه آمده به روانشناس مراجعه می کند.

رویکرد روان پویشی (روانکاوی) :  درمانگر خانم را به خواب مصنوعی می برد و دوران کودکی اش را با او مرور می کند. در میابد که او در کودکی رابطه ی خوبی با پدر الکلی اش نداشته و همواره او را آلوده و گناهکار می دانسته و حتی هنگامی که پدرش الکل و مواد مخدر را ترک کرده راضی به برقراری ارتباط مجدد با او نشده است. اکنون این الگوی حل نشده را به مرد بعدی زندگی اش (همسرش) انتقال می دهد و او را مثل همه ی مرد ها آلوده دانسته و به نظرش لباس های بی پایانش هرگز تمیز نمی شوند!

رویکرد ذهن گرایانه:  روانشناس ذهن گرا معتقد است که همسر او به آن شلختگی و نا مرتبی ای که او فکر می کند هم نیست و به خاطر ساختار های ذهنی آن خانم است که اینگونه شده و اگر نگرشش را عوض کند در میابد که جوراب ها بعد از یک بار استفاده (متعفن ، بدبو،  غیر قابل تحمل ، دوستنداشتنی و ....) نمی گردند!

رویکرد زیست گرا :  روانشناس اختلال وسواس را برای او تشخیص داده و او را نزد دارودرمانگر می فرستد.

رویکرد رفتار گرا: آقا سعی می کند بعد از تعداد روز مشخص به حمام برود و خودش شستن جوراب هایش را به عهده بگیرد و خانم موظف می شود در رفتارش تغییر ایجاد کند و همسر خسته از سر کار برگشته است را با عباراتی مانند( لباس هات رو دم در در بیار ، مردم از بس جوراب شستم،  تو هیچوقت یاد نمی گیری خونه رو به هم نریزی.....) مورد خطاب قرار ندهد.  همچنین اصلاحاتی در روابط زناشویی آنها داده می شود تا آخر هفته ها بیشتر کنار هم باشند و خانم شغل پاره وقتی اتخاذ کند تا کمتر در خانه باشد و ذهنش بر موارد دیگری متمرکز باشد غیر از تمیزی خانه!

رویکرد شناختی: هر یک از زن و مرد باید علت رفتارش، شیوه ی رفتارش ، تاثیر آن بر طرف مقابلش و نتیجه ی رفتارش را بداند و در اصلاح آنها تلاش کند

خانم

علت:  علاقه به نظافت زیاد منزل ، خانه را مرکز فرمانروایی خود می داند و اگر تمیز نباشد احساس بی کفایتی می کند ، عدم صمیمیت با همسر، بروزخشم از همسر با انتقاد کردن از لباس های کثیف و برگه های پر و پخشش

شیوه ی رفتار:  مشغول بودن دائم به نظافت و پرهیز از گفتگو،  ربط دادن بیزاری و بی علاقگی به شوهرش با بهانه ی ژولیده بودن او ( و نه به دلیل انباشته شدن سو تفاهم ها )

تاثیر آن بر طرف مقابل:  مرد احساس طرد شدن و عدم اقتدار می کند و از به خانه آمدن بیزار می شود و این بیزاری را با حمام نرفتن بیشتر ، ریختن پوسته تخمه روی زمین ، سیگار کشیدن روی مبل و دیوانه خطاب کردن زن نشان می دهد

نتیجه:  مرد به خاطر زیاد تمام نرفتن دچار عارضه ی پوستی شده و دستان زن به علت استفاده ی زیاد از مواد شوینده پوسته پوسته می شود و حرف های نگفته شان به هم زیاد و زیاد تر می شوند و به تدریج همه ی مکالمات عادی روزمره شان به دعوا و دلخوری منجر می شود و زندگی مشترکشان در معرض آسیب قرار می گیرد.

پانوشته :  این ۴ مورد را خودتان در مورد آقا بنویسید .
اگر شما بودید  از کدام یک از این روش ها برای درمان مراجعان استفاده می کردید؟

+ هنوز وارد حرفی که می خواستم بزنم نشدم ^^ 

۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۲:۳۲
ماه زده