🌃ماهشهر🌙

آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانی است در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم

🌃ماهشهر🌙

آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانی است در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم

🌃ماهشهر🌙

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به‌ آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد

خورشید ذره‌بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد

وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت
بی‌تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد.......




فاضل نظری

پیوندهای روزانه

۹ مطلب با موضوع «در ۱۴ روایت» ثبت شده است

🖤 ناگفته‌هایی از شهادت طلبه بسیجی آرمان علی‌وردی🌧

💔 روز گذشته یکی از دوستان شهید آرمان علی‌وردی ناگفته‌هایی از شهادت وی را بیان کرد؛ ناگفته‌هایی دردناک که نشان از اوج مظلومیت این شهید دارد. در ادامه این روایت آمده است.

💔روایت ماجرا از زبان دوست شهید علی‌وردی:
حالا که داریم به روز عاشورا نزدیک می‌شویم یک سری از ناگفته‌های شهادت آرمان را بهتان میگویم. آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچی که دستشان آمد آرمان را زدند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط میشود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را میزد رو به جمعیت میگوید که بس است دیگر کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها میکنند.

💔 آرمان از جایش بلند میشود و خونین سمت خیابون اصلی میرود‌. صدای بسیجی‌ها را می‌شنود که داشتند حیدر حیدر میگفتند. میرود سمت صدا، اما وقتی می‌پیچد داخل کوچه می‌بیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار مینویسند. آنها تا وضعیت آرمان را میبینند میفهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. میروند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت می‌افتد دست این جماعت. اینها شروع میکنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند.

💔 یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان میکوبد به صورت آرمان. یکی‌شان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده میکرده‌. با همان میلگرد میکوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندن بیمارستان جمجمه‌اش شکسته بود. اما یکی دیگه‌شان که واقعاً امیدوارم قیافش را یک روز ببینم میشیند جلوی آرمان و به بقیه میگوید دست نگه‌دارین. رو به آرمان میکند و همزمان که داشته فیلم میگرفته به آرمان میگوید به امام اولت فحش بده ببینم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به خامنه‌ای فحش بده... آرمان چیزی نمیگوید.

💔 با ناخونگیر پوست بدنشو آروم آروم میکند و از او میخواهد فحشاشو تکرار کند. اما آرمان هیچی نمیگوید. انقدر آرمان را میزنند تا بیهوش میشود. وقتی آرمان بیهوش میشود شروع میکنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم میگیرند.

💔 وقتی میروند یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمان‌های اطراف بوده می‌آید و زیر سر آرمان بالش می‌گزارد و روی بدنش پتو می‌اندازد اما زنگ نمیزند به آمبولانس. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمیکرد توی آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمیرسید.

💔 وقتی رساندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستایش را به تخت بسته بودن، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما می‌ماند و آخر به شهادت میرسد.

💔تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلم‌برداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلم‌های اصلی را منتشر نمیکنید گفت که من توی عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بیشتر فضا فیلم‌های اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند.

 

 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۲ ، ۰۷:۵۵
ماه زده

🔹 در مواردی که دنیا 

بـرای آخـرت مزاحمـت ایجاد 
مـی‌کند، اگر دنیا را انـتـخـاب 
کردید از هر دو باز می‌مانید. 

 

آیت‌الله حق شناس (ره) 

 

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۲ ، ۱۲:۴۳
ماه زده

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۰۲ ، ۰۱:۲۴
ماه زده

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۲ ، ۰۱:۵۰
ماه زده

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۲ ، ۱۸:۴۳
ماه زده


میگفت: من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم
برام تعجب بود که یک مادر شهید خودش این حرف رو بزند
پرسیدم: منظورتون چیه حاج خانم؟
گفت: پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر آمد مرخصی و به ما در مزرعه کمک میکرد.‏ #کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند، به او گفتند به خمینی توهین کن ولی یوسف این کار رو نکرد. به من گفتند به خمینی توهین کن.
گفتم هیچ وقت چنین کاری نمیکنم.
 گفتند: بچه ات را میکشیم. ؛بازهم قبول نکردم. پسرم یوسف رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دستها ‏و پاهاش را قطع کردند...

شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند
 گفتند: به خمینی توهین کن؛ بازهم گفتم: نه. گفتند: کاری میکنیم که از غصه دِق کنی. من رو با جنازه تکه پاره شده یوسفم کردند در یک اتاق و در رو قفل کردند؛ با جنازه پسرم تنها بودم.  بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: ‌‏باید خودت پسرت را دفن کنی . گفتم: من مادرم، با من این کار را نکنید، من طاقت ندارم روی صورت یوسفم خاک بریزم. گفتند: اگه این کار رو نکنی دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم. شروع کردم با دستان خودم برای پسرم قبر درست کردن، هر مشت خاک که برمیداشتم با گریه میگفتم: ‏یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری.
انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم. قبر که آماده شد گفتند خودت باید خاکش کنی. دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه‌اش را کفن کنم گوشه‌ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر. نگاهم به جنازه اش که افتاد باز دلم گرفت‏ آخه نه نمازی بر جنازه اش خوانده شده بود، نه تشییعی شده بود نه کسی بود مرا دلداری دهد. فقط خدا خودش شاهد است که یک خانم چادری کنار قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبرداشته باش و لااله الا الله بگو..
کنار قبرش نشستم و یواش یواش به صورت یوسفم خاک ریختم ...

شهید یوسف داورپناه

 

#زن_زندگی_آزادی

 

 

پانوشته : الهی بمیرم 🥺😭😭😭
 

۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۲ ، ۱۷:۲۵
ماه زده

-از امام صادق علیه‌السلام چی یاد گرفتی؟
+کاملترین مردم در عقل، خوش‌اخلاق‌ترین آنهاست.

أکمل الناس عقلا أحسنهم خلقا

 

 

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۳:۰۸
ماه زده

🔸امام على علیه السلام:

🔹الثِّقَةُ باللّهِ أقوى أمَلٍ 

اعتماد به خدا، محکم ترین امید است

 

 

۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۴۸
ماه زده

✍ امام علی علیه السلام: 
 
🔹هرگز بهشت را به دست نمی‌ آورد 
مگر کسی که با نفس خود مبارزه کند. 


🌹لَنْ یَحُوزَ الْجَنَّةَ إِلاّ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ. 

 

۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۲ ، ۱۸:۵۵
ماه زده