🌤ماهشهر🛫🧳

آسمانی شو که از یک خاک سر بر می کنند بید های سر به زیر و سرو های سربلند

🌤ماهشهر🛫🧳

آسمانی شو که از یک خاک سر بر می کنند بید های سر به زیر و سرو های سربلند

پیوندهای روزانه

ایتا گردی...

يكشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۴۲ ق.ظ

از وب گردی و اینستا گردی و تلگرام گردی و روبیکا گردی رسیدم به ایتا گردی

 

 

خیلی خوشحالم

خیلی هم جای خوبیه ایتا

اونم واسه من که روزی چند ساعت چتر پهن کردم اونجا و کلی کانال نقاشی و تم و توئیت و رمان دارم

 

درباره ی رمان های آنلاین حرف دارم باهاتون ولی الان نه...

 

بعد الان به یه رمان آنلاین جدید و بامزه ای بر خوردم به نامِ "همسر طلبه" ....! 

 

داستانش از این قراره که یه دختر تخس و شیطونی تو یه مدرسه بوده به اسم آیه که کلی کرم رو امام جماعت مدرسشون پیاده می کنه در حالی که اون روحانیِ بیچاره بی گناه بوده....

بعد یه روز اتفاقی تو فضای بیرون بازم آیه داشته سر به سر علی می ذاشته که تصادفا آشناهای آیه می بیننشون و ماجرا میشه....

بابا بزرگ آیه برای اینکه ماجرا ها بخوابه و آبروی خانواده حفظ بشه به علی می گه که لطفا بیا با آیه ازدواج کن....

آیه و علی حسی به هم نداشتن و به خاطر یه اتفاق مجبور به ازدواج اجباری می شن...

 

یه فریم از جلسه ی خواستگاری آیه :

 

#پارت_۹۵
#همسر_طلبه

همین اول کاری خنجر را از رو بسته بود. پوزخندی میزنم. از سردی کلامش چیزی جز اجبار، اجبار و اجبار دیده نمی شد!
بی تفاوت می شوم.
-دقیقا! مجبوریم هردومون به این اجبار تن بدیم. اما این ازدواج فقط اجبار هست و امیدوارم بقیه موارد زندگی اجباری برامون به وجود نیاره..
-خوشحال میشم بدونم توقعتون از من چیه؟
سرد می گویم.
-هیچ توقعی ازت ندارم. فقط دوست دارم از الان بگم درسته قراره باهم ازدواج کنیم اما من زندگی خودم رو دارم با رفتارها و عقاید خودم. انقدری هم عاقل هستم بدونم چطور باید رفتار کنم که مجددا آّبروی پدرم در خطر نیفته...
سرد تر می گوید.
-مشکلی نیست. اما شما چه بخواید نخواید دارید همسر یک طلبه میشید. ازتون نمی خوام چادر بپوشید یا چی..فقط ازتون درخواست دارم حجابتون رو کمی بهتر رعایت کنید و ارتباطتون با نامحرم رو کم کنید..
دستانم مشت می شوند. می خواهم چیزی بگویم که سکوت می کنم. بیخیال آیه، قرار نیست همه چی آن طور که او می خواهد پیش برود!
-من یک شرط دارم..


زهرا علیپور✍

 

 

 

الان من ۲ تا سوال برام پیش اومد....

 

۱. چه سناریویه آخهههههههه ؟ امام جماعت مدرسه با دانش آموز ازدواج کنه؟

من در افق محو.......

 

۲. چرا روحانی ها بعد از معمم شدن هنوز خودشون رو طلبه می دونن حتی اگه ادامه تحصیل ندن؟

مگه طلبه مثل دانشجو نبست؟ 

پس چرا دانشجو ها بعد لیسانس گرفتن دیگه خودشون رو دانشجو نمی دونن و طلبه ها تا آخر عمر به خودشون می گن طلبه؟

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۲/۰۵/۲۹
هیپنو تیک

نظرات  (۹)

+ در مورد ایتا گردی، منم گاهی چرخ میزنم توش، مخصوصاً کانالهای دخترونه ی کیوت😂

 

+ در مورد سناریو و داستان،

زیاد جذبشون نشو، خیلیاش بافته های ذهنیه.🙄

 

+ در مورد طلبه ها هم،

حرف زیاده، 😃

پاسخ:
آخییییی :)))

هوم :))

خیلی خیلی زیاد 
۲۹ مرداد ۰۲ ، ۰۷:۱۵ .. ــاوقــ ـــاتـــ ..

خداوکیلی این چه داستان آبکی و کلیشه ای است ! بیشتر بهش میخوره برای جامعه مسلمانان هندی این رومان نوشته شده 😀

پاسخ:
سناریوش خیلی سم بود 
ولی قلم نویسندش بد نیست

سلام 

نظر شخصی من اینه که این نوع رمان ها و داستان ها فضای ذهنی خوبی برای خواننده ایجاد نمیکنه، حتی اونایی که به ظاهر کاراکترای مذهبی دارن

پاسخ:
سلام بر مامانِ فاطمه 

اوهوم
ولی حالا بدم نیستن
اثر فاخر نیستن ولی آدم واقعا دلش می خواد بدونه تهش چی می شه 😂😑

به داداش صبا میگن وقتی صبا خونه نیست چیکار میکنی؟

می گه استراحت 

میگن وقتی خونست چی؟

می گه استقامت 😂🤣😁

پاسخ:
تو همونی نیستی که روز تنبلا رو بهم تبریک گفتی؟
وایسا ببینم 😐😐😂😂😂

اصلا بحثم فاخر نبودنشون نیست، یه فضای انتزاعی و فانتزی احساسی و جنسیتی رو برای مخاطب جوان خودشون ترسیم میکنن، معیاراشو جابجا میکنن به سمتی که توی دنیای حقیقی قابل دسترسی نیست، بعد علی می مونه و حوضش:)) 

پاسخ:
آره دقیقاااا
فانتزیا رو تغییر می دن

اکثرشون کلیشه این 
یه پسر مغرور و غیرتی که دائم در حال داد زدن و دستور دادنه...!
حتی یه جا نوشته بود مهرسام کمربندش رو در آورد و شروع کرد به زدنم و با هر ضربه بیشتر عاشقش می شدم 😐😐😐
اومدیم و یه دختر با فانتزی جذابیت مردای خشن تو تله افتاد و با یه مرد خشن ازدواج کرد
خب بعد ۱ سال کتک خورده و دل شکسته پله های دادگاه رو باید بالا پایین کنه...

از طرفی پسر ها هم فکر می کنن خشن بودن و نادیده گرفتن و ادیت کردن دخترا کار درستیه 😐😐😐


بعدم علی می مونه و آیه :))))

یا ابالفضل:))) با هر ضربه :)) 

 

دقیقا همینطوره. مخصوصا اگه اون شخصیت با خصلتای بد، شخصیت محبوب داستان باشه، مثل زخم کاری، که جواد عزتی شخصیت محبوب داستان هر خلافی که دلش میخواست میکرد همه هم قربونش میرفتن

پاسخ:
اوهوم
متاسفانه

فقط اگه به جای مدرسه امام جماعت دانشگاه با آیه ازدواج میکرد خیلی طبیعی تر میشد

پاسخ:
حق پرومکس

آره خودمم 🤪😁 در خدمتیم 😂

پاسخ:
🕶⛓

حیحیحی

پاسخ:
برای مطالب سم بیشتر به پی وی ایتا ی خود مراجعه کنید 
با تچکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">