🌤ماهشهر🛫🧳

آسمانی شو که از یک خاک سر بر می کنند بید های سر به زیر و سرو های سربلند

🌤ماهشهر🛫🧳

آسمانی شو که از یک خاک سر بر می کنند بید های سر به زیر و سرو های سربلند

پیوندهای روزانه

ماه زده در جستجوی معنا

يكشنبه, ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۰۱:۱۶ ق.ظ

امشب یه مستندی بود

سرآشپز های معروف کشور های مختلف غذاهای مورد علاقشون رو می پختن

یه خانم سرآشپز مسن بود می گفت آشپزی هدف و انگیزه ی من از زندگیه 

اگه آشپزی نباشه می میرم

بعد یه مدل بیسکوئیت و بستنی خاص درست کرد و چیزای دیگه 

 

دارم فکر می کنم به زندگی خودم

به زندگی خودمون...

که هدفمون مبارزه است

مقاومته

هدفمون ظهوره 

و فکر می کنیم تنها هدف غایت ناپذیر دنیا ظهوره 

اما جاهای مختلف دنیا آدم‌ها هدف های متفاوتی دارن 

که خیلی متفاوته با هدف های ما در خاورمیانه 

و واقعا هم دارن باهاش زندگی می کنن ( من از کیفیت زندگیشون خبر ندارم)

 

نمی دونم واقعا هدف از زندگی چیه

اگه همه نفس واحده و امت واحده ایم پس هدفمون هم باید واحد باشه 

پس چرا نیست؟

هدف واحد چیه اصلا ؟

اگه می گیم اخلاق مطلقه یعنی آدم آلمان و آدم سومالی بگه ظلم بد است

پس چرا هدف مطلق نیست؟ یا هست؟

 

یه لحظه اومدم گول بخورم که بگم خوش به حال اونا 

چه زندگی رنگی رنگی و آرومی دارن

ولی نگفتم ..

بهای رفاه زدگی یه عده تو یه قاره ی دیگه رو بچه های گرسنه ی آفریقا و شهید غزه دارن می دن

تا وقتی جلوی چشمم دختری با کاپشن صورتی و گوشواره های قلبی داره پر پر میشه نمی تونم هدفم رو توسعه ی فردی و لذت بردن از زندگی و به تصویر کشیدن حیات وحش قرار بدم.....

اینا کارهای زیبا و ارزشمند و لازمیه... ولی نمی تونم...

نمی تونم

نمی تونم

نمی تونیم

هیچ آدم آزاده ای اینطرف دنیا نمی تونه پای تمشک و چای سبز درست کنه بدون اینکه رگه هایی از مقاومت و تشنگی برای ظهور و استکبار ستیزی در زندگیش نباشه.. !

فرض کنید کل دنیا سبز رنگه 

و بعد یه عینک سبز هم از بچگی گی زنن به چشم شما 

دنیا اگرچه واقعا سبز هست ولی این عینکه باعث میشه فکر کنیم که سبز دیدن دنیا تحمیلیه 

این ارزش ها واقعا ارزش های کلیدی اند ؟ یا چون به ما آموزش داده شده اینطور فکر می کنیم؟

 

اون حقیقته چیه؟!

 

 

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۱۷
هیپنو تیک

نظرات  (۱۰)

۱۷ دی ۰۲ ، ۰۱:۵۲ ... حنانه ...

بین پستای این مدت تو حق ترینشون رو نوشته بودی 

پاسخ:
واقعا می گی حنا ؟
لطف داری🥲❤🌾
۱۷ دی ۰۲ ، ۰۲:۳۵ مسلمانِ یاغی ...

ضرورت حرکت،

از ترکیب ما،

از فطرت ما، 

از ساخت ما 

مایه می گیرد

و به همین خاطر، کسانی که حرکتی ندارند، مجبورند با تنوع ها خودشان را مشغول کنند. تنوع طلبی نشان دهنده نیازی است که ارضا نشده؛ مثل گرسنه ای که اگر به او غذا ندهند، کثافت ها را هم می خورد.

وقتی آدمی حرکتی ندارد، مجبور است خودش را با شکل های مختلف زندگی فریب دهد تا خیال کند حرکتی دارد.

 

حرکت، علی صفایی حائری، صفحه 17 و 18


+ و چقدر شما خفنید برای خدا، که این فکرا رو توی سرتون انداخته.

پاسخ:
موافقم....

اما منظورتون از حرکت مبارزه‌است یا به طور کلی عدم سکون؟ 
چون با دیگاه دوم اون خواهران و برادرانمان در اروپا هم در حال سیرند در مسیر
..

این حائری آخرش رو که نذاشته بودید آدم فکر می کرد عین صاد هم از خودمونه :)))
حیف شد 

ادامه ی فامیلش ابهت خاصی داشت ..
باعث شد با فعل جمع "خطابشون" کنیم :}


دقیقا سوال من همین جاست 
از کجا که ما فریب نمی دیم اونا فریب می دن
و از کجا که اونا فریب می دن ما فریب نمی دیم 

آیا این مسئله هم فطری و مشترکه بین ما انسان ها؟ 
یا ما بنا به آموزه های دین خودمون اینطوری هدف گذاری می کنیم؟ 


+ دوستان خفن بودن . بادی وزیده و به ماهشهرِ ماه‌زده گرد و غباری از مزرعه ی خفنیّت دوستان رسیده،... 🌙🪧

چیزی که من از دین فهمیدم، بیشترین لذات مادی رو هم دین دارها میبرن از زندگی

انسانی که موقع حتی غذا خوردن وقتی نگاش میکنی، گشنه ات میشه و دوست داری غذا بخوری، بس که همون غذا خوردنش رو هم با عشق و لذت انجام میده...

 

یاد چمران افتادم که داشتن با ماشین از یک خیابانی که زیر آتش دشمن بود عبور میکردن... ناگهان توی اون کویر چشمش افتاد به یه گل زیبا وسط کویر و آتش...

به راننده گفت بایست...

و رفت اون گل رو نوازش کرد و برگشت...

انسان متعالی اینه...

هم با آشپزی در وقت آشپزی عشق میکنه

هم تحمل ظلم رو نداره...

هم این قابلیت رو داره وسط یه سری حوادث دردناک اجتماعی با دوستاش بره کافی شاپ و از خوردن یه نوشیدنی لذتی بالا ببره...

 

خلاصه حرفم اینه:

انسان الهی هم خدا رو داره هم خرما...

 

پاسخ:
سلام...

عه داستان عکس شهید چمران با اون گل آفتابگردونه اینه؟
چه بامزه ...

این نوع از مقاومت که وقتی شهید می دیم همچنین شاد باشیم رو هم ما از فلسطین یاد گرفتیم 
قبلش شهادت با یه درصدی از غم دست کم همراه بود 

الان دیگه نمیشه که اینطوری باشه 
دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود 
امروز یکی نیست که بر صد گرید.....

یاد شهید عبدالمهدی کاظمی افتادم که وصیت کرده بود همه برای شهادتش سفید و لباس رنگی بپوشن.... 

با این حال ما هم وصیت کنیم بعد ما شیک نوتلا بدن دست مردم به جای خرمای نارگیل پاش شده :}


+ قبول دارم
اگه هیچ پاداش اخروی هم نباشه به نظرم بازم بهترین راه زندگی کردن در این دنیا با حداکثر سود و حداقل ضرر و تنها راه عقلانی و منطقی همون دینی زندگی کردنه 

یعنی به انسان عاقبت اندیش اگه بگن جهنمی وجود نداره بیا تو زندگی دزدی کن ، فلان رابطه ی نامشروع رو داشته باش ، فلان غدا رو بخور بازم می گه نه 
چون به نفع دنیاش نیست

دقیقا...

خیلی حرف دل بود 

خیلی حق بود 

و دقیقا زندگی رنگی رنگی اصطلاح مناسبیه 

مستندها مخصوصا جای همین چیزهاست. چون متخصصین یه هنر و صنعت رو نشون میدن. منم مستند معماری‌های خاص امروزی رو نگاه کردنی دقیقا همین فکر اومد تو سرم 

برای اون طراح و معمار عشق در نقشه ریختن بود. معنای زندگی همین بود. لحظه لحظه عمرش رو برای این هدف زندگی میکرد. و واقعا هم نتیجه داشت. واقعا هم جواب تلاش و زحمتش رو میدید. به عشقش می‌رسید. اون اعتقاد داشت با هنرش داره دنیا رو جای قشنگتری می‌کنه. و من موندم یه لحظه...

پاسخ:
می دونی خانمِ دانشجو معلمِ شهیده ی آینده "میخک"

ما علم امروز رو بسیاری مدیون همین برادران و خواهران اومانیستیم 
یا همین دوستانی که تنها و تنها هدفشون از زندگی معماریه ، یا پزشکی یا فیزیک کوانتم یا گیاهشناسی 
هرکی تلاش کنه نتیجه‌ش رو هم می بینه 
این وعده ی خداست 
کافر تلاش کنه می رسه مسلمون تلاش نکنه نمی رسه 

این طرف ولی علم ما ، دین ما ، بچه های ما ، هنر ما ، جان ما ، حیات و ممات ما با سیاست و دین و مقاومت گره خورده 

یه چیزی این وسط هست که نمی تونم توضیحش بدم میخک....
نمی تونم بگم دقیقا تو این سوال می خوام به چی برسم

هرچند فکر کنم تو و بقیه منظورم از تعارض رو فهمیدید ...

ولی بازم نمی تونم توضیحش بدم 

ما داریم خواب می بینیم یا اونا ؟
واقعیت زندگی ماست یا اونا ؟
ما داریم راه درست رو می ریم یا اونا؟

بخوام بی‌تعارف باشم همین‌جاهاست که تفکرم از دین یا بهترش رو بگم، دوستان دین‌دار جدا میشه راهش.

همین فکری که میگه، خوشبختی همونیه که ما تعریف میکنیم. اینکه اگه ما خوشبختیم پس بقیه حتما نیستن. همین که راه سعادت جز این نیست... این فکرا رو شاید قبل‌تر من هم داشتم ولی وقتی خاکستری میشی و سعی میکنم "واقعا" آدمای عادی دیگه رو هم در نظر بگیری(از نگاه خودشون نه از نگاه خودمون). اون موقع میفهمی اولا چقدر تعریفت از خوشبختی و سعادت سخت‌گیرانه و (با احتیاط) قبیله‌ایه و فقط بین هم‌فکرا و گروه خودمونه که سندیت داره.

دوما راه‌های دیگه‌ای هم هست. که بقیه هم میتونن خوشبخت باشن. که لزومی نداره همه و همه چیز از فیلتری که ما تعیین میکنیم رد بشن.

نمیدونم شایدم همه اینا رو بافتم که عذری باشه برای گردن نگرفتن مسئولیت و متعهد نشدن.

پاسخ:
من فکر می کنم جواب من و جواب شما به این سوال یه علامت سوال خیلی بزرگه 
یعنی واقعا نمی دونیم.... ظاهر اینه ظاهرا و از باطن هم هنوز اخباری در دست نیست....

البته شرایطی که ما در منطقه داریم هم ایجاب نمی کنه که پرچم مقاومت رو زمین بذاریم و هدفمون چیز دیگه ای باشه ..

امیدوارم خداوند ما رو به طریقی که خودش می دونه به حقیقت رهنمون کنه
۱۷ دی ۰۲ ، ۲۰:۳۵ .. ــاوقــ ـــاتـــ ..

ایدولوژیک گاهی از انسان ها شیطان میسازه.

ظلم و فساد که از دایره انسانیت خارج است گاهی با نگاه ایدولوژی به مشی آرمانی تبدیل میشه.

هیچ فردی فاقد ایدولوژی نیست ، حتی اون کسی که ایدولوژی رو نفی میکنه هم خودش نوعی ایدولوژی محسوب میشه.

----

اگر بگردی توی همین جامعه اسماً مسلمان خودمون هم نگاه تکفیری رو میبینیم.

هم توی انسان های ظاهر المسلم و هم اون وری .

به شخصا با وجود اینکه اعتقادات و عقاید مسلمانی دارم ! اما از انسان های مذهبی میترسم ، چون اون فرد مذهبی میتونه به اسم و مجوز اسلام هر آسیبی رو که بخواد میتونه بهت بزنه.

 

---

یه موضوعی هست که پیامبر اسلام (ص) مطرح کردند درباره عقاید دو نفر از صحابه نزدیک خودشون که می فرمایند که اگر ابوذر بداند در ذهن سلمان درباره خدا چه فکر میکند و بلعکس ، هر کدام ممکن است دیگری را به خاطر کفر دیگری را بکشد !

لَوْ عَلِمَ أبوذر مَا فِی قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ

پاسخ:
آره ولی ..‌.. نه اینطوری که بیشتر بترسیم..‌


کلا ایمان و دینداری درونی نشده که مبتنی بر ظواهر دین باشه و نه باطن و انسان دوستی واقعا خطرناکه 

ولی در مجموع من به مسلمان ها و همه ی افرادی که به دین و آیینی هستن امیدوارم 
چون دست کم حتی اگه کار غلط رو انجام بدن می دونن که کار درست چیه 
و حتی اگه بهش توجه نکنن بازم یه چیزی درونشون یقشون رو می گیره... یه عذاب وجدان ، یه احساس گناه ...


اما پناه می برم به خدا از اینکه کار غلطی رو انجام بدیم در حالی که ایمان و یقین داریم که درسته ....

سلام عزیزم 

کیف احوالک ؟ اوضاع چطوره ؟ خوبی؟

اومدم منم یه چیزی بنویسم بعد دیدم به به ، به جناب صفائی حائری... چه کامل و کوتاه گفتن . 

منظورشون از حرکت ، فکر می‌کنم که به دنبال اهداف واقعی ، کارهای واقعی رو انجام دادن هست ‌. 

وقتی هدف واقعی (یعنی درست و حسابی ، یعنی چیزی که خدا تو رو برای اون خلق کرده) نداشته باشی ، هی می‌گردی بلاخره یه هدفی پیدا کنی که به ماهیت خودت بگی آقا منم هدف دارما ، منم هدف خودم رو پیدا کردم

 

 

ولی خدایی یه انسان اون‌ور کره خاکی فکر کرده خلق شده تا تارت تمشک درست کنه ؟!!!! ...... 

رسانه باعث میشه ما فکر کنیم یه چیز پوچ و زودگذر ، خیلی چیز خفن و کولیه . 

 

 

البته به قول آقای ن . ا همون آشپزی اگر فقط در همون جایگاه آشپزی باشه خیلی ام خوبه ها . اما خدایی به عنوان هدف اصلی زندگی ؟! اون هم بدون نیت اخروی ..؟ مگه میشه مگه داریم ؟! ..‌ بعد بهش افتخار هم بکنی هیچ بیای براش مستند هم بسازی..‌ دنیا جای عجیبیه باباجان..

 

پاسخ:
به به 
به به 
سلام علیکم 
اسعد الله ایّامکم  

انا به خیررر شکرا لله ... و کیف حالک یا صدیقتی زینب؟


اهم اهم 
جیز... چیز....

و اما بعد ...

آره این هست ...

اما من فکر نکنم هدف آشپز واقعا درست کردن پای تمشک و بستنی انبه باشه
هدفش اینه که هنر و مهارتش رو به نهایت برسونه 
حال خودش خوب باشه 
حال بقیه رو خوب کنه 
بیافرینه 
و چیزای دیگه ...
و هرچی که هست دنیاش رو کج دار و مریض راه می اندازه دیگه 

اما باهات موافقم 
هدف باید آخرت رو هم پوشش بده 

یه بزرگی می گفت کار خیر رو به خاطر حال خوب خودتون ، کمک به طرف مقابل و حتی به خاطر ذات خوبش انجام ندید
فقط به خاطر خدا انجام بدید 
وگرنه توشه ی آخرتت نمیشه
۲۷ دی ۰۲ ، ۰۵:۱۷ .. مَروه ..

چقدر از سوال هات لذت بردم! 

از این عمقی فکر کردنت...

پاسخ:
منم از کامنتی که شما گذاشتید لذت بردم !
نمی خواید وبلاگم رو دنبال کنید که بیش از پیش از این کامنت های زیبا برام بذارید ؟! :}
۲۷ دی ۰۲ ، ۱۹:۰۶ .. مَروه ..

دنبال کردم اتفاقا:)

پاسخ:
لطف کردید :)

با سلام

.. ــاوقــ ـــاتـــ .. گرامی در بخش پایانی دیدگاهشان حدیثی منسوب به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را نقل کردند و در برداشتشان از حدیث، عبارت «بلعکس» را هم اضافه کردند.

خواستم متذکر شوم از حدیثی که بنده دیده ام (و ایشان هم نقل کرده اند)، معنای «بالعکس» برداشت نمی شود؛ یعنی گویا حدیث فقط درباره واکنش جناب ابوذر در مواجهه با علم جناب سلمان است.

درباره تفسیر و معنای حدیث هم مباحثی مطرح شده که نمونه اش در دو نشانی زیر قابل مطالعه است:

https://www.islamquest.net/fa/archive/ar22676

https://hadith.net/post/67405

ضمنا جناب سلمان و جناب ابوذر، هر دو از اصحاب خاص رسول خدا و امیرالمؤمنین بودند و ایمان و عقیده هر دو عزیز، در چارچوب مکتب اهل بیت علیهم السلام بود. گویا حدیث درباره مقایسه مرتبه علمی آن دو صحابه بزرگوار است.

لذا محتوای حدیث به مطالبی که در قسمتهای قبلی دیدگاه ایشان مطرح شد، ارتباطی ندارد. 

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">