فردا ها آفریده نشده اند که روز های بهتری باشند.
علی ایحال فردا ها آفریده نشده اند که روز بهتری باشند . فردا ها آفریده شده اند تا دیروز و امروز ما را به منزله ی چاشت صرف نکند و رویمان یک پارچ دوغ آبعلی سر نکشد.
امروز ها آینده ی دیروز ها بودند و فردا ها آینده ی امروز ها
پس هرچه امروزتان با دیروز توفیر می کند فردایتان با امروز
انسان از آن زمان که پس از یک شکم سیر گاو میش خوردن، به جای لم دادن و خلال کردن دندان هایش به نقاشی آنچه رخ داده "بود" پرداخت فهمید که فرزند دیروز است و نه فرزند فردا
انسان در دیروز زاده می شود ، در امروز دیروزش را می گرامد و در فردا جان می سپارد .
فردا دروغِ سیزده انجمن مبارزان دیروز است.
فردا وجود ندارد و اکنون.
دیروز تنها حقیقت راکد است ،
و حقیقت این است که حقیقت جاری نیست.
با اجازه ی کافکا و کهلر و ورتایمر و دیگر بزرگ تر های هیئت نگر ، ارگانیسم ها چیزی کمتر از اجزای سازنده شان هستند .
مثلا من بی تو کمتر از دو دست و دو پا و یکی دو کلیه و مقداری معده هستم
من بی تو در نهایت چیزی به غیر از یک شش با دو تا پا برای رفتن نیستم.
این را از دیروز به یاد دارم و دیروز هرآنچه را فردا از ما می پرسند به ما آموخته شد.
اما امروز دزد آگاهی هاست و ما از یاد بردیم و تو مرا به یاد جهان آوردی.
متن خودت بود؟
تا ثبل از مثال گاومیش خوردن رو خیلی قبول داشتم. بقیشو خوب متوجه نشدم و با بعضی جاهاش موافق نبودم