🌃ماهشهر🌙

آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانی است در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم

🌃ماهشهر🌙

آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانی است در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم

🌃ماهشهر🌙

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به‌ آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد

خورشید ذره‌بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد

وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت
بی‌تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد.......




فاضل نظری

پیوندهای روزانه

دوستام یکی یکی دارن ازدواج می کنن ،

 

اونوقت من هنوز استوری می ذارم:

 

به کاکتوس ها اگر زیاد آب بدهید خدابیامرز می شوند ! بیش از اندازه به افراد بی لیاقت محبت نکنید ! 🌵🐪

 

 

 

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۰۹
ماه زده

شبیه برف که درگیرِ آفتاب شده
دلم زِ شدت هُرم فراق آب شده

میانِ عاشقُ معشوق هیچ حائل نیست
اما گناهکاری من بینِ ما حجاب شده

چقدر پیشِ نگاهِ تو معصیت کردم
چقدر پیشِ تو این عاشقت خراب شده

به سیلیِ پدرانه همیشه محتاجم
که سر به راه شد آن طفل که عتاب شده

چقدر آه نوشتم به دستِ تو نرسید
فراق نامه ی من این چنین کتاب شده

به غیرِ پشتِ درِ خانه ات کجا بروم
همان گدایِ سرافکنده ی جواب شده

وصالِ یار بجز سوختن میسر نیست
بگو به شمع که پروانه ات مجاب شده

کلیدِ قُرب پگاهِ دم سحرگاه است
دو قطره اشک بریزی فتحِ باب شده

درختِ آب نخورده ثمر نخواهد داد
دعا به لطفِ همین گریه مستجاب شده

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۰۶
ماه زده

بچه ها بیاید بگید اگه جنس مخالف بودید دوست داشتید اسمتون چی باشه 

 

می تونید از گزینه ی ناشناس هم استفاده کنید 

۱۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۲۲
ماه زده

با اینکه آدم از یک دقیقه بعدش خبر نداره 

اما بر این عقیدم که این بار دیگه بار آخره 

 

_حرفهایی که نمیشه زد رو باید چیکار کرد ؟

+ باید یه گوشه از راه بذاریمشون کنار تا اونایی که اون حرف ها واقعا مالشونه یه روز بیان و ببرنشون 

 

امروز می خواستم تنها برم بیرون 

به ستاره های بخت پریشانم فکر کنم

 

چند ساله حرف هایی پیش میاد که هیچوقت نمیشه زد

 

شاید فکر کنید دارم چرت و پرت می گم

خب واقعا حق با شماست 

کلمه هام تموم شدن 

 

 

می گن توجه آفرینش میاره 

 

خب بگن 

به ما چه 

 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۴۵
ماه زده

 

همان دلی که پر است از شکایت و گله دارد 

برای از تو نوشتن هنوز حوصله دارد ............

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۳ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۰۰:۰۶
ماه زده

شب در طلسم پنجره وا مانده بود و من

بغضــی میان حنجره جا مانده بود و من

با آن همـــه غریو و غـــرور پلنگی ام

یک دره انعکاس صدا مانده بود و من

بر خانه ای که آینه حسی سه گانه داشت

ابلیس مانده بــود و خـــدا مانده بـــود و من

هم آب توبه بود در آن خانه هم شراب

اخلاص در کنـــــار ریا مانـــده بود و من

ابلیس با خدا به تفاهم نمــی رسید

تردیدها و دغدغه ها مانده بود و من

تـــا شیــــشه مشبک پرهیـــــز بشکند

سنگی در آستین خطا مانده بود و من

می رفت دل به سمت وسوسه اما هنوز هم

یک پــــــرده از حریـــــر حیـــــا مانده بود و من

فردا کــه آن برهنه معصوم رفته بود

ابلیس با هزار چرا مانده بود و من

 

محمد سلمانی

 

 

+ بچه ها این شعر قضیه داره . اگه دوست داشتید براتون می گم قضیش چیه 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۱۳
ماه زده

کاش یه دستگاهی بود که می تونست تصویر هایی که تو ذهنمونه رو پرینت بگیره تا هروقت می خوایم ببینیمشون مویرگ های بیچاره ی مغزمون پاره نشن 😑😐🤌

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۳ ، ۰۶:۵۳
ماه زده

داشتم آهنگ مدادرنگی عبدالرضا هلالی رو گوش می کردم

یاد تو افتادم 

با همه ی آهنگ های این مدلی 

با سلام فرمانده ها که توی وبلاگت کلی ازشون حرف می زدی 

حتی بدون این ها 

حتی بدون این ها بهت فکر می کنم

کجایی؟

می دونم کجایی .....

تا حالا خیلی عوض شدی .... می دونم :))

می دونم به خاطر لباس جدیدت هیچ آجری روی پل برگشت باقی نمونده ....

خبر خوب اینکه منم همونطور شدم که تو همیشه می خواستی باشم !

همونطوری که دلت می خواست اگه برگشتی جواب ندم

همونطور که دلت می خواست مغرور باشم

همونطوری ......

 

من احساس می کنم که تو خیلی ناراحتی 

یادت میاد گفتم قلبم شکسته ، گفتی قلب تو دیگه نمی شکنه ؟

گفتی اینقد رو آتیش دلت آب ریختی که دلت سنگ شده ؟

نمی دونم

تو یک سال اخیر خیلی به این فکر کردم که شاید تو دلت سنگ شده باشه

ولی نشده 

می دونم که نشده 

 

فقط نمی شد و نمیشه .......

خودت از اول هم گفتی 

منم از اولش می دونستم

 

همه ی ناراحتی های تو تقصیر منه😭😭😭

ببخشید کلمه ی خیلی کوچیکیه برای جبران ناراحتی هایی که بهت دادم

 

می خوام بدونی .... که می دونم دلت برام تنگ شده 

می دونم تو هم بهن فکر می کنی

می دونم دیگه نمی تونی به خاطر لباست برگردی 

می دونم اگه این پست رو ببینی فحشم می دی 

ولی فقط می خوام بگم ..... 

مراقب خودت باش 

و خوشحال باش 

 

نگران من نباش 

 

 

برات کلی آرزوی خوب دارم

امیدوارم خوشبخت زندگی کنی و شهید از دنیا بری و به همه ی آرزوهات برسی 

 

 

این پست رو پین می کنم شاید یه روز رد شدی و اینجا رو دیدی 🤝⚘

 

 

راستی یه چیز دیگه ....

بار آخر ، آخرین پیامت رو دیدم 

۶ و ۵۸ دقیقه ی صبح بود 

اما جواب ندادم

بازم ناراحت نباش 

 

 

 

خداحافظ

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲ ۱۱ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۰۵
ماه زده

.
۱. آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی .........
 

۲. سال پیش ایام فاطمیه یکی از رفقای طلبه می گفت راست راستی روضه ی حضرت زینب می گذارید و گریه می کنید ؟
در روضه های زنانه باید مرد ..... حضرت عباسی همان روضه های مردانه ی خودمان را بدهید برویم......

۳. برای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها می خواستند در مجموعه روضه بگیرند . به حاج قاسم گفتند رفت و آمد هایش با تو ، برای مراسم مادر، پسرش باید عهده دار شود ، یک مرتبه دیدند شانه های حاج قاسم می لرزد.  گفتند چی پیش آمده ؟ جواب داد قاسم بمیرد که مادرش را در کوچه سیلی زده اند ......‌...

 

۴. حسین خرازی چند روزی پیش از شهادتش بی قراری می کرد . صبح شهادتش بیسیم می زند می گوید تورجی زاده بیاید پشت خط . تورمی زاده می‌آید.  می گوید چند خط روضه ی حضرت زهرا (س) برایم بخوان. تورجی زاده می خواند ..... در میانه ی مداحی بیسیم چی می گوید اجرت با خدا برادر . دیگر نمی خواهد بخوانی! می گوید چرا ؟ می گوید حاج حسین نمی تواند دیگر تحمل کند، منقلب شده ........

 

۵. می گویند آخرین نگاه حسین علیه السلام به خیمه ها بود ....

 

آجرک الله یا صاحب الزمان
آجرک الله یا بقیه الله
آجرک الله یا غیرت الله .................🖤
 

۶. اینطور به نظر می رسد که رژیم اشغالگر قدس به نحوی می خواهد پای تمام بازیگران منطقه را به جنگ مستقیم باز کند و در رأس کشور های مورد هدف او ایران است .
با ترور ها ، رسانه ها و روز به روز ازدیاد جنایت ها

میان ایرانی های مخالف با نظام عقیده ی "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران را رواج داده"
و تشت بی آبرویی خودش را میزان جدایی موافقان نظام از نظام قرار داده تا یکدیگر را بزنند و بی غیرت خطاب کنند و نتیجتاً متفرق شوند

 

۷. ان شاالله انسانیت فرقان گروه نخست خواهد شد و در گروه دوم یادمان باشد در زمین رژیم کودک کش بازی نکنیم.

ماجرای لشکر ۲۷ محمد رسول الله و متوسلیان ها بهای سنگینی بود که در جنگ تحمیلی بابت تفرقه میان انقلابیون پرداختیم

اگر به دو سه خط آخر وصیت نامه ی شهدا گوش کنیم تکلیف ما در این  برهه ی حساس مشخص می شود و اهل دل می دانند که منظور چیست ...........

 

۸. آتش غیرت های برافروخته ی تان را خاموش نکنید خواهر من برادر من ! نگهش دارید برای ستم سوزی و نه برادر سوزی ...
 

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۶ فروردين ۰۳ ، ۰۲:۴۷
ماه زده

یه قضیه ای که اکثر بچه مذهبی های از اول مذهبی نمی دونن قضیه ی توفیقه

فکر می کنن عادیه چادر سر کردن

فکر می کنن با پاس خودشون می رن روضه ی امام حسین ع 

فکر می کنن رفیقشون بهشون پیشنهاد داده بیا اینجا چای بریز 

فکر می کنن تسبیحات حضرت زهرا ی بعد نمازشون واسه اینه که بهش عادت کردن

 

نه داداش من نه آبجی من

 

 

تواب ها اینو می دونن که چقد باید سختی بکشن و غربال بشن و بسوزن تا بهشون اجازه داده بشه چادر حضرت زهرا رو سر کنن

چقد باید گریه کنن تا لایق بدوننشون سینه زن امام حسین ع تو پیاده رو اشتباهی کفششون رو لگد کنه 

 

اگه بهتون بگم نماز خوندن رو مهر امام حسین علیه السلام هم لیاقت می خواد و سهم هرکسی نمیشه باورتون میشه؟

ماه ها باید مرتب نماز بخونی تا بهت اجازه بدن این بار سرت رو روی تربت بذاری جای سنگ!!

 

بچه مذهبی های از اول مذهبی 

خدا شاهده قدر بدونید 

اگه ما روزه می گیری

اگه روزی ۵ بار سر می ذاری رو این زمین

اگه غیبت نمی کنی 

تو منتی سر خدا نداری

خدا سر تو منت داره که اجازه می ده تو مناسکش رو انجام بدی 

 

 

حالا در ادامه ی این ..‌‌......

فهمیدم خدا تا توفیق یه چیزی رو نده نمیشه 

مثلا می خوای نماز بخونی در حالی که برات سخت ترین کار دنیاست 

به خودت می گی سنگ هم از آسمون بباره من این نماز رو باید بخونم 

با یه پیامک ایرانسلی عزیز ترکش می کنی .....!

هرچقدرم خودت بخوای تا خدا نخواد این گره آسون شدنه برات باز نمیشه 

تنها راه اینه که همون طور به سختی و با کم و کاست کارمون رو استمرار بدیم تا به چشم خدا بیایم و بهمون توفیقش رو بده 

 

 

مامانم امروز می گفت شهید ها خیلی آدم های خاصی بودن ... خیلی خوب بودن ..... خدا انتخابشون کرده بوده 

 

دو سه تا منبر رفتم که نه ملکه خانمِ من ! اونا هم مثل ماها بودن ، ما هم می تونیم برسیم به اون مقام اگه تلاش کنیم و اونا هم مثل ما آدم های معمولی بودن.....

 

 

 

از همین تریبون اعلام می کنم رفقا اشتباه کردم.......

اونا اصلا آدم های معمولی ای نبودن

اونا عزیزدردونه ها و سوگلی های خدا بودن

اگه اخلاقشون خوب بوده خدا خواسته باشه 

اگه نماز شب هاشون طولانی بوده خدا حرف زیاد باهاشون داشته که بگه 

اگه گم نام بودن چون خدا تو خلوت اینقد نازشون رو می خریده که نیازی به کس دیگه نداشتن اصلا 

 

اشتباه کردم دوستان اگه گفتم در باغ شهادت رو به روی عاشقا بازه ‌‌‌..... 

در باغ شهادت بستس دوستان 

:)))

 

 

تا خدا شرایطش رو فراهم نکنه حسن خلق ها با عصبانیت می ریزه به هم

نماز صبح رو هم خواب می مونیم چه برسه به نماز شب 

با پدر و مادر دعوا می کنیم جای اکرام و احسان

 

 

اما از اونجایی که ما بچه پایینیم و بچه پایین باخت نمی ده ،

سوسکی در غالب کوزت کاروان وارد دم و دستگاه شهدا می شیم

 

ما والا حاضریم گرد و خاک کفش مهمون های این عزیز دردونه ها رو پاک کنیم بزنیم به صورتمون 

ما والا حاضریم خادم خادم خادم خادم خادم این سوگلی های خدا باشیم

ما والا راضی ایم

ما والا باخت نمی دیم‌

 

 

:)))

 

 

 

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۰۴ فروردين ۰۳ ، ۰۲:۱۰
ماه زده