که مثل من تَهِ آهنگِ راک گریه کنی
جلوی پاش بیوفتی به خاک... گریه کنی
که می شود چمدانت شد و مسافر شد
میان دست تو سیگار بود و شاعر شد
به چشم های من بی قرار تکیه زد
به این تفکر دیوانه وار تکیه زد
قرار بود همین شب قرارمان باشد.....
که روز خوب تو در انتظارمان باشد
قرار بود دلم ، مُهرِ روی نامه شود
و در توّهم این دود ها ادامه شود
که نیست باشم و از آرزوت هست شوم ....
عرق بریزم و از تو نخورده مست شوم
که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ
که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ
که به سلامتی جام بعدی و گیجی
که به سلامتی مرگ های تدریجی
که به سلامتی خواب های نیمه تمام
که بـه سلامتی من... که واقعا تنهام!
غریبگـــــــــی ِ تنـــــــم در اتاق خوابـــــــی کــــــه...
به نیمه شب، «اس ام اس»های بی جوابی که...
به عشق توی توهّم... به دود و شک که تویی
به یک ترانـــــه ی غمگین ِ مشترک کـــه تویی
به حسّ تیره ی پشتت به لغزش ِ ناخن
به فال هــای بد و خوب پشت یک تلفن
فرار می کنم از تـو بـه تــو به درد شدن
به گریه های نکرده، به حسّ مرد شدن...
.
.
.
.
.
پانوشته :
دلم گرفته و می خواهمت....! چکار کنم؟
که از خودم که تویی تا کجا فرار کنم؟
.
.
سید مهدی موسوی