۴ ۵ سالم بود که فهمیدم آرزو یعنی چی و چطوری می شود آرزو کرد
آرزو یعنی چیزی که خیلی به اَش احتیاج داری . یعنی تصور جایی که می خواهی باشی .
وقتی کارتون میکی موس کوچولو را دیدم هروقت از من ۴ ساله می پرسیدند آرزویت چیست می گفتم یک خانه ی شکلاتی داشته باشم که از دودکشش پشمک توت فرنگی بیاید بیرون و تویش یک دوجین بستی زمستانه و آبنبات عصایی باشد . برادرم آرزو داشت یک خانه ی پیتزایی داشته باشد که کاناپه هایش همبرگر باشد . شب ها روی سیب زمینی سرخ کرده بخوابد و به جای آب از شیر هایش نوشابه بیاید .
۵ سالم که بود آرزو کردم مادر یک روز از پیش خدا برگردد و برایم آدامس موزی هم خریده باشد
۶ سالم که بود آرزو کردم با بچه ها به مدرسه بروم
۸ سالم که بود آرزو کردم مامان برایم بال فرشته ی صورتی و جیجیجینگ بخرد
۱۰ سالم که بود آرزو کردم بابا برایم اسباب بازی پزشکی بخرد تا شبیه خانم دکتر ها شوم
۱۲ سالم که بود آرزو کردم تیزهوشان قبول شوم
۱۴سالم که بود آرزو کردم دوست صمیمی ام دوباره کنارم بنشیند و بگوید نامه اش که گفته بود دیگر نمی خواهد با من دوست باشد یک شوخی است
۱۵ سالم که بود آرزو کردم اجازه بدهند کلاس زبان بروم
۱۶ سالم که بود آرزو کردم تنها نباشم
۱۷ سالم که بود آرزو کردم با تو ازدواج کنم تا لباس عروس بپوشم و تا ابد فکر کنی من خوشگل ترین دختر دنیا هستم
۱۸سالم که بود آرزو کردم در رشته و دانشگاه مورد علاقه ام قبول شوم
آخرین باری که پرسیدی :(بزرگترین آرزویت چیست؟)؛...... خیلی رویش فکر کردم. در زندگی روز هایی می آید که حال دلت آنقدر بد است که دیگر آرزو های خوب هم گره های کور را باز نمی کنند.
دلم می خواست بگویم اینکه بر می گشتم به قبل از دیدنت یا اینکه به هم می رسیدیم.
آن شب بی حوصله تر از آن بودی که بگویم رسیدن به تو . می گفتی آخر همه ی رابطه ها که نباید رسیدن باشد.بین ما هم هیچی معلوم نیست.
خواستم دومی را بگویم
دیدم تو با اینکه اشتباهی خیلی قشنگی! همه گوش کنید یا اشتباه نکنید یا مانند من قشنگ اشتباه کنید . اشتباه کی توی دنیا اینقدر خوشگل و آقاست؟ اشتباه کی توی دنیا اینقدر مهربان و بی رحم است؟ کدام اشتباه را دیده اید که مثل اشتباه کوچولوی من زیر قول و قرار هایش بزند و کج خلقی کند؟
گفتی به چی نگاه می کنی؟ گفتم هیچچی .
در دلم گفتم : آرزو می کنم زودتر از تو بمیرم.
نوشتم: Mon plus grand souhait est de mourir avant toi.
اینقدر مغرور بودی که نپرسیدی چرا اصلا به فرانسه گفتی و من.. شک دارم حتی در مترجم گوگل دنبال معنی اش گشته باشی.
.
.
.
.
.
امشب وقتی همه خواب بودند و من روی مبل زانو هایم را بغل کرده بودم داشتم فکر می کردم چه آرزویی دارم...
آرزو کردم کاش یک خانه ی شکلاتی و یک خانه ی پیتزایی داشتم تا با بچه های کوچک نزدیک ترین پرورشگاه کارشان را می ساختیم.
آرزو کردم کاش مامان بابا هم را دوست داشتند.
و آرزو کردم هیچ دلی غمگین و هیچ تنی بیمار نباشد.
بزرگترین آرزوی شما چیست؟
بزرگترین آرزوی من هنوز همان است که آن روز گفتم.
اول ظهور امام زمان (عج) بعد عاقبت به خیری خودم و خانواده مردم ایران و جهان و شادی روح پدرم.