🌤ماهشهر🛫🧳

آسمانی شو که از یک خاک سر بر می کنند بید های سر به زیر و سرو های سربلند

🌤ماهشهر🛫🧳

آسمانی شو که از یک خاک سر بر می کنند بید های سر به زیر و سرو های سربلند

پیوندهای روزانه

۱۶ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

۱۷
شهریور ۰۱

قهوه را بردار و یک قاشق شکر… سم بیشتر

پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر

 

قهوه ی قاجاری ام همرنگ چشمانت شده ست

می شوم هرآن به نوشیدن مصمّم بیشتر

 

صندلی بگذار و بنشین روبرویم،وقت نیست

حرف ها داریم ، صدها راز مبهم، بیشتر

 

…راستش من مرد رؤیایت نبودم هیچوقت

هرچه شادی دیدی از این زندگی غم بیشتر

 

ما دو مرغ عشق، امّا تا همیشه در قفس

ما جدا از هم غم انگیزیم، با هم بیشتر

 

عمق فنجان هرچه کمتر می شود حس می کنم

عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر

 

خاطرت باشد کسی را خواستی مجنون کنی

زخم قدری بر دلش بگذار، مرهم بیشتر

 

حیف باید شاعری خوشنام بودم در بهشت

مادرم حوّا مقصّر بود، آدم بیشتر

سوخت نصف حرف هایم در گلو…امّا تو را

هرچه می سوزد گلویم دوست دارم بیشتر

.

.

.

محمدحسین ملکیان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۱ ، ۰۱:۱۸
ماه زده
۱۷
شهریور ۰۱

پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنید

من که رفتم بنشینید و ... هوارم بزنید

.

باد هم آگهـــی مرگ مرا خواهد برد

بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید

.

من از آیین شما سیر شدم ... سیر شدم

پنجـــه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید

.

دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟!

خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید

.

آی! آنها! که به بی برگی من می خندید!

مرد باشید و ... بیایید ... و ... کنارم بزنید

.

.

.

شعر از نجمه زارع که خیلی زود ما را ترک کرد 

پ ن: بیایید به نمایندگی آسمان زیر هر نوشته که صاحبش آسمانی شده قلب آبی بگذاریم و برای شادی روحش دعا کنیم💙

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۱ ، ۰۱:۱۶
ماه زده
۱۷
شهریور ۰۱

گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟
راستش زور من ِ خسته به طوفان نرسید

گر چه گفتند بهاران برسد مال منی
قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید

من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم
جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید

کلِ این دهکده فهمید که عاشق شده ام
خبر اما به تو ای دختر چوپان نرسید

در دل مزرعه بغضم سله بسته است قبول!
گندمم حوصله کن نوبت باران نرسید…

نان عاشق شدنم را پسر خان می خورد
لقمه ای هم به منِ بچه ی دهقان نرسید

تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید…

.

.

.

شعر عنوان از فؤاد چیت ساز 

شعر دوم از استاد شهریار 

حالِ بحران زده از من 

لطف و توجه از شما که پریشانی هایم را می خوانید 

احسان بی اندازه از خدایی که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۱ ، ۰۱:۰۷
ماه زده
۱۳
شهریور ۰۱

فکر می کنی بعد از کار تو معدن سخت ترین کار دنیا چیه؟

.

.

.

من که می گم تلاش واسه به رحم آوردن دلی که به بی رحمی زده..................

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۴
ماه زده
۱۳
شهریور ۰۱

وقتی تو هر صفحه ی سامسونگ نوتم فقط یه جمله می نویسم حس می کنم اسراف کردم .

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۲۵
ماه زده
۱۲
شهریور ۰۱

سلام....! من ماه‌زَدِه هستم . همین چند دقیقه پیش با راهنمایی های دوستم این وبلاگ رو زدم. امیدوارم اتفاق های خوب اینجا ثبت بشه و از خوندنشون لذت ببرید🌍🌊🌙💖💕

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۲۱:۵۷
ماه زده