تازگی ها عقیده ای در من نهادینه شده که مایلم ،به شدت مایلم که آن را نقد کنید. در رابطه با خدا؛
من فکر می کنم خدا خیلی قشنگ است.
باید فقط از او آمرزش خواست،
او را سپاس گفت،
و او را تسبیح کرد.
اما تصور من این است که نباید دعا کرد.
مثلا بگویم: خدایا فلان چیز....
خدا می گوید: به صلاحت نیست حرفش را نزن.
می گویم: آن یکی چطور ؟
می گوید زمانش نرسیده.
می گویم : او.... ؟
می گوید: .................... !
می گویند خدا صلاح بنده اش را بهتر می داند.
می گویند خداوند از روز ازل می دانسته در نهایت همه ی ما چه کاره ایم.
خدا که نمی آید دفترش را لاک غلط گیر بگیرد به خاطر دعای ما. می آید؟
۱ ماه پیش حال مادر یکی از بچه ها خیلی بد بود.
کلی ختم صلوات برداشتم
حدیث کسا
یاسین
عاشورا
آخر سر هم همین چند وقت پیش مادرش از بین ما پر کشید.
نمی گویم الزاما با دعای گربه کوره ای که من باشم باید باران بیاید ها .
اما فکر هم نکنم دعا کردن یا نکردن ما تاثیری در چیزی که حقیقتا اتفاق میوفتد داشته باشد .
خدا که بد بنده اش را نمی خواهد.
آخرش همان را رقم می زند که خودش دوست دارد!!
این وسط ما چه نقشی داریم؟
نقش ما مگر جز این باید باشد که تحمید و تقدیس کنیم و استغفار؟
می دانید می خواهم چی بگویم ؟ :)))
می شود اگر چیز بیشتری در این باره یقین کرده اید با من هم در میان بگذارید؟
میدونی یک بخشی از من معتقده که ابتدا و انتهای زندگی آدما مشخصه و آن هم این هست که توی چه روزی و چه ساعتی به دنیا بیاد و توی چه روزی و چه ساعتی بمیره. بقیه چیزا همه چی بستگی به خودمون داره. به انتخاب های خودمون و مسیر هایی که انتخاب میکنیم. دعا ها گاها میتونن نتیجه بدن. مثلا وقتی مامان میره دکتر و علائم نگران کننده ای داره و دعا میکنی وقتی برگشت و نتایج آزمایشش اومد، چیز نگران کننده ای نباشه. یا...
ولی یک بخش دیگه ای از من به خدا اعتقاد نداره و درگیر قضیه بیگ بنگه((=
پس فکر نکنم در کل توی همچین موضوع هایی بتونم حرفی بزنم...