+ بعد از قرن ها رفتم دنبال کننده های وبلاگم رو ببینم. یکی از ناشناسا کم شده بود. رفتم وبلاگ یکی از ناشناسا. دیدم قالب وبلاگش عوض شده . آهان پس تصمیم گرفته دیگه فالوم نکنه .
ناراحت شدم؟
نه
من خوشحال می شم که خوشبخت باشه . از معدود آدماییه که با اینکه دوسش داشتم آرزو می کنم خوشبخت باشه کنار کسی که خدا در نظر گرفته براش .
[صدای تَرَکِ ریز]
+ دوست دانشگاهم آقای کاپرفیلد آخرای ترم همش موبایل دستش بود . جواب سوال های درسی و آئین نامه ایم رو سرد می داد و شروع کرد به لایک کردن جای ریپلای کردن. من آدمیم که حد خودم رو می دونم و کسی که حد خودش رو می دونه واقعا سخته براش اینطوری ایگنور شدن!!! و امروز به این نتیجه رسیدم که دوستمون وارد رابطه ای شده که رنده شدم تا بهش بگم واردش نشو و درست نیست و برای اینکه با دختری غیر از اون حرف نزده باشه داره رابطش رو با من کمرنگ می کنه. وا ..... :///
خب مثل آدم حرف بزن ! مگه نوجوون ۱۳ سالم که مثلا بهت وابسته شم .. یا چی؟
ناراحت شدم؟
نه
چون رابطش مهم تر از رفاقته و درک می کنم که می کوشه تا حداکثر وفاداری رو به خرج بده و حتما روش نشده بهم مستقیم بگه و حال نکرده که منو آگاه کنه از اینکه وارد رابطه شده.
[صدایِ تَرَکِ ریز]
+یکی از بچه ها می خواد از دانشگاه انصراف بده . یه فرم بهش دادن که باید رضایت هرکی که تو این دانشگاه برات زحمت کشیده رو بگیری . رضایت استاد ها ، نیروهای خدماتی ، آشپز دانشگاه ، مسئول خوابگاه ، باغبون ها.... و دلم گرفت . این راه رو گذاشتن تا هر کدوم از این آدما یه بار به اون دانشجو بگن این کارو نکن . یعنی اگه باغبون دانشگاه راضی نباشه و امضا نکنه نمی تونه انصراف بده .
ناراحت شدم؟
نه
امیدوارم خیر ترین و بهترین حادثه براش رقم بخوره و خیلی موفق و خوشحال باشه .
[صدای تَرَکِ ریز]
+ اکانتش رو دیلیت اکانت کرده تا شماره و اطلاعات و پیام های من واسه همیشه براش پاک شه و زندگی جدید شروع کنه .
ناراحت شدم؟
نه
اون حق داره هر موقع خواست با هرکی خواست زندگی جدید شروع کنه و من نمی تونم یقش رو بگیرم و مجبورش کنم ویسی رو که توش براش شعر خوندم رو نگه داره.
[صدای تَرَکِ ریز]
+ فهمیدم که شاید عشق ۳ سالم واسه این دختر عمش رو به من ترجیح داد واسه ازدواج که سنش کمتره و می تونه جوری که خودش بخواد تربیتش کنه و فقط بهونه بوده خانواده و مامان باباش .
ناراحت شدم؟
نه
شاید کنار اون به آرامش برسه و چون خیلی قدرتش ازش بیشتره از همه لحاظ، حس بهتری به خودش داشته باشه.
[صدای تَرَکِ ریز]
چند سال پیش برادرم یه روز که از مدرسه اومد گفت می دونی چه جوری میشه شیشه ی یه ماشین خیلی خوب رو شکست؟
گفتم نه چه جوری ؟
گفت با انگشتر عقیق کلی خط و خش روش می اندازی. بعد با یه تلنگر همش پودر میشه می ریزه پایین .
و من الان فهمیدم آدم ها هم همینطورن
اتفاق های کوچیک کوچیک زندگی رو شیشه ی دلشون ترک می اندازه و بعد با یه تلنگر کل وجودشون می ریزه پایین .
بعد ما فقط اون تلنگره رو عامل ماجرا می دونیم در حالی که عاملش همون دل شکستگی های ریز ریزه
بیاید واقعا هیچوقت هیچوقت هیچوقت
به هیچکس آسیب حتی کوچیکی نزنیم
می دونید چرا ؟
چون ما که نمی دونیم
شاید همون ضربه ی آخر باشه :}
همون ضربه ای که بعدش باید به جای گل و شکلات با خاک انداز بیاید سراغ اون آدم تا خرده هاشو از زمین جمع کنید :)
حتی سر سخت ترین آدما هم از درون می شکنن
حتی ماه زده ترین آدما هم از درون می شکنن
پانوشته :
ما از اوناش نیستیم که ناشناس های وبلاگمون رو نشناسیم :)
ما ناشناس هامون رو بیشتر از شناس هامون می شناسیم .
کاش برای طلاق هم مثل انصراف عمل می کردن. دو نفر باید به تک تک جاهایی که با هم خاطره داشتن می رفتن .... رضایت تک تک آدمهایی که تو عروسیشون بودن رو می گرفتن......
دقت کردین برای عقد رضایت هر دو طرف شرطه ولی برای طلاق فقط رضایت مرد شرطه و اگه زن راضی نباشه به طلاق مانعی نداره ؟
خطاب به تمام خستگان جهان :
باشد که اشک بعدی شما، اشک شوق باشد.
+ من از همه ی سختی های زندگیم فقط یه جمله می گم:
زمستون سخت یا آسون می گذره . ولی رو سیاهیش به ذغال می مونه.
این دنیا هم سخت یا آسون می گذره و روسیاهیش به کسایی می مونه که رنج و تحقیر و شکست به قلب های بقیه تحمیل کردن :)
حق گفتی دخترم.
واقعا اینهایی که هیچ ملاحظاتی در رفتارهایشان ندارند،
خودشون رو محق می دونند هر کاری بکنند و هرجور دلشون می خواد رفتار کنند و بتازند و لگدمال کنند و آخرش گورشونو گم کنند، چجوری تقاص اعمالشون رو پس میدن؟
فقط خدا بهشون رحم کنه
.
کامنتها رو منتشر که نمی کنی.
ولی نوشتم.