۰۴
مرداد ۰۲
در چشم آفتاب چو شبنم زیادیام
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادیام
بیهوده نیست روی زمینم نهادهاند
بارم که روی شانۀ عالم زیادیام
با شور و شوق میرسم و طرد میشوم
موجم به هر طرف که بیایم زیادیام
همچون نفس غریبترین آمدن مراست
تا میرسم به سینه همان دم زیادیام
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادیام
قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم؟!
بین برادران خودم هم زیادیام!
#فاضل_نظری
#گریههای_امپراتور
#در_برزخ_بهشت
۰۲/۰۵/۰۴
چه شعر فشنگی :)