🌤ماهشهر🛫🧳

آسمانی شو که از یک خاک سر بر می کنند بید های سر به زیر و سرو های سربلند

🌤ماهشهر🛫🧳

آسمانی شو که از یک خاک سر بر می کنند بید های سر به زیر و سرو های سربلند

پیوندهای روزانه
۲۱
مهر ۰۲

۱.زندگی مثل یه کفش نو خیلی گرون و با ارزشه 

که اولای زندگی برات گشاده 

یه شب می خوابی

صبحش بیدار می شی ...

و بوم ! 

برات تنگ شده .. :)

از اون روز تا آخر عمرت هر روز بیشتر از روز قبل پاتو می زنه 

خیلی گرونه 

و خیلی شیکه 

ولی هیچوقت اندازت نیست

نمیشه 

نخواهد شد ! :)

 

۲.رنج؟

رنج چیه ؟

رنج وجود نداره :)

نه بابا ... 

 

۳.زندگیم در چه وضعیتیه؟

بیاید یکم در مورد زندگی من حرف بزنیم....

یه کانون فرهنگی توی دانشگاه تشکیل داده بودیم که برای شهدا کار می کرد 

با عشق.. 

منم دبیرش بودم 

و چند روزه که بچه ها بر علیهم کودتا کردن

درحالی که من داشتم ریش نداشتم رو پیش بسیج اساتید گرو می ذاشتم و هماهنگی برنامه ها رو می کردم و لوگو می زدم.... اونا داشتن یه گروه دیگه درست می کردن...

کم کم همشون در جواب پیام های با ذوق و شوق من لفت دادن...

و فهمیدم یه گروه دیگه دور هم جمع شدن و یه دبیر دیگه انتخاب کردن :)

انگار که دارید تو یه کلاس درس می دید 

بچه ها یکی یکی می رن آب می خورن 

آخری که می ره می بینید به یه کلاس خالی درس می دادید :)

می رید بیرون می بینید همشون تو یه کلاس دیگه جمع شدن و معلم جدیدشون داره بهشون درس می ده  :)

 

۴.تو روز روشن گذاشتنم کنار 

چند شبه خوابم نبرده از شوک این قضیه 

قلبم درد می کنه 

چقد سخته اونا که زیرابشون رو می زنن و کارشون رو از دست می دن....

از شکست عشقی اگه سخت تر نباشه راحت تر نیست

اینا مهم نیست

مهم اینه که کانون مال شهدا بود 

و حس می کنم شهدا به خاطر اعمالم بیرونم کردن :)

خیلی قشنگ بهم گفتن اینجا جای آدمای به درد نخور و ناپاکی مثل تو نیست :)

گفتن نمی تونی مسئول کار ما باشی و ضد ما عمل کنی ...

درس سختی بود 

حق دارن 

دست رد الهی به سینم خورد ... ^^ :)))

 

۵. دست رد به سینه خوردن ؟ 

آره A هم همینو می گفت 

وقتی گفتم چرا بعد ابن چند سال رابطمونو جدی می کنی گفت نخواستم دست رد به سینت بزنم ^^ 

 

۶. عروسی پسر همسایه ی ۱۲ سال پیشمون بود 

بما با این بچه هه موشک بازی می کردیم

حالا ازدواج کرده ●~●

 

۷. داشتم فکر می کردم چه خوب می شد اگه با کسی که دوسش دارم ازدواج می کردم

اما آخرین حرفاش یادم افتاد ..

به نظرت ما یه روز می تونیم...

گفت به طرز بی رحمانه ای می گم نه :)

 

۸. ولی دل آدم نمی فهمه نه یعنی نه 

آدم وقتی بکی رو دوست داشته باشه فکر می کنه نه یعنی شاید 

نه یعنی تلاش می کنم

نه یعنی روش فکر می کنم

نه یعنی دارم ناز می کنم 

نه یعنی آره ..

 

۹. می دونم ..

نه یعنی نه ^^ 

نه یعنی نمی خوامت 

نه یعنی شرایطش نیست و نمی خوامم باشه 

نه یعنی برام اینقدرا هم جدی نیستی 

نه یعنی نه 

 

۱۰. یه سی تی اسکن از مغز عزادارانِ ملت مظلوم اسرائیل رو می خوام 

چی پر کرده مغزشونو؟ شک دارم حتی گچ باشه... 

 

۱۱. حس می کنم شهدا کانونشون رو از وجود من تطهیر کردن...

با ۳ بار آب قلیل 

یا یه بار آب کر :) ^_^ 

و حتی استحاله :)

 

۱۲. دلداری نمی خوام 

فحشم بدین 

تا کمتر بد باشم :)

 

 

۱۳. اگر روزی شوهر کردم تو عروسیم شوهرم رو دقایقی از مجلس می فرستم بیرون که بندگان خدایی که لباس آزاد پوشیدن و خدا تومن شینیون کردن موهاشون زیر روسری نچله و بتونن برقصن :)))

 

۱۴. شما چه خبر ؟

بیاید با هم حرف بزنیم

 

درد و دل پی :) ^_^

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۰۷/۲۱
ماه زده

نظرات  (۱۴)

۲۱ مهر ۰۲ ، ۲۳:۱۹ اقای ‌ میم

درباره 11 به نظرم یه طرفه به قاضی نرید

پاسخ:
اونطرف قاضی .. خود شهدا اند..
بعدم...
خیلیم بی راه نبود

سلام

 

درمورد کانون 

بجای اینکه در شخصیتت دنبال دلیل بگردی 

بجای اینکه بپرسی آیا من انسان لایقی بودم یا نبودم 

در رفتارهات علتش رو جویا شو 

ببین اگه نیتت خالص بوده بیخیال اینکه شهدا منو نخواستن و... بشو. این چرت و پرتا رو بریز دور. شهدا هررررر جور آدمی رو میپذیرن، فقط نیتت پاک باشه. 

در تعاملت با نیروهات، ببین کجا رو اشتباه کردی 

شاید محبت به خرج دادید جایی که باید منطقی می‌بودی، منطقی بودی جایی که باید محبت به خرج میدادی

شاید باید می‌شنیدی و نشنیدی 

شاید توان و ظرفیتشون رو در نظر نگرفتی 

شاید درست نشناختی‌اشون و زیادی بزرگشون کردی 

شاید نیروی ذخیره نداشتی

شاید باید اصول ارتباطی با آدمهای جدید رو یاد بگیری 

شاید...

 

هیچکدوم از اینها باعث نمیشه تو آدم بدی باشی، هی سال اول دانشگاهته نه؟ تو صد هیچ از نود و نه درصد هم‌دانشگاهی هات جلویی چون اکثرا تا ۴۰ سالگی نمیرسن به این تجربه‌ها. و لامصب چیزیه تا بهش نرسی و جر وا جر نشی یاد نمیگیری 

 

 

پاسخ:
سلام :)


آره خودمم فکر کردم بهش
من واقعا رهبر دیکتاتوری نیستم
از روز اول گفتم دوستی 
همدلی 
همکاری 
خواهری 
از روز اول گفتم هیچوقت نظرم رو تحمیل نمی کنم باهاتون
همه چی رو با نظر جمع انجام می دیم
گفتم لازم نیست واسه هرکاری ازم اجازه بگیرید 
خودتون اگه با منطقتون و آرمان های کانون همراهه انجامش بدید 
زمان کلاس هامون به هم نمی خورد 
اومدن اجازه بگیرن که برن دفتر نهاد 
گفتم قبولشون دارم خودتون برید 
هیچوقت نخواستم حس کنن که کسی مسئولشونه.. خواستم فقط با هم دوست باشیم
خواستم قدرت دست همه باشه
خواستم یه تیم بمونیم...

اونا همشون چادرین غیر من 
یه سری چیزای منو نمی پسندند دیگه 
دیگه تفاوتیه که هست ...

منو نمی خوان ؟
باشه ولی چرا اینطوری؟

که از هرکدوم بپرسم جای جواب دادن بهم لفت بدن؟
بی ناموسا من داشتم اونجا زحمت می کشیدم ://

نه سال اول دانشگاهم نیس میخک 

ببین واقعا مشکلی ندارم با اینکه دوستم نداشتن
اما کار تشکیلاتی این چیزا رو بر نمی داره 

پیشنهاد میکنم کتاب مغناطیس رو بخونی اگه نخوندی 

کلا کتابهای کالک خوبن 

یه مدت رفرش رو، بعد طرح یه پروژه جدید بریز. اساسنامه و طرح‌نامه بنویس برای خودت. برنامه بچین و کم کم شروعش کن. گروه جدید خودت رو تشکیل بده. باید کلی آزمون و خطا کنی تا آدمهای هم‌فرکانست رو پیدا کنی

اینطوری بیخیال بشی حس بدی داری. تسلیم شدی انگار 

پاسخ:
ممنونم بابت معرفی کتاب میخک
می خونمش♡
۲۲ مهر ۰۲ ، ۰۰:۱۱ زری シ‌‌‌

چطور شد که از عملکرد بقیه یهو یقه خودتو گرفتی /:  ؟

 

۱۳ وای حق وای حق وای حق . من اگه میدونستم عروسی قراره همچین باشه  . ایح ایح . یا دوماد بود یا فیلم بردار /:

پاسخ:
دستم به یقه ی هیشکیِ دیگه نرسید زری خانمِ بلوچ :))


فیلم بردار عروسی که محرمه 
مگه نمی دونستی😂😂😂😂

دوست نداشتن کسی باعث دور زدنش نمیشه 

ممکنه ارتباط داشته باشن به هیچ عنوان دلیلش نیست 

پس اینطوری فکر نکن چون دوستم نداشتن رفتن 

چادری بودن و نبودن رو تاحالا مستقیم گفتن بهت؟ تاحالا صحبتش رو پیش کشیدین؟ اگه واقعا فقط همین باشه دلیلش متعصبهای بیشعوری هستن که برن گم شن بهتره. ولی من تردید دارم از چادری نبودنت به عنوان دلیل حداقل دلیل اصلی بشه یاد کرد. کمتر دختر جوون مذهبی تشکیلاتی اونم شهدایی هست که دگم باشه 

 

 

ببین من خودم بیشتر مشکلاتم از این اومد که زیادی شل میگرفتم. زیادی نازشون میکردم. آخی اذیت میشی جلسه نیا. آخی حوصله نداری فضاسازی رو خودم انجام میدم. آخی خسته‌ای نمیخواد کمک کنی :/// 

دلم نمیومد به کسی که از خودش اشتیاقی نشون نمی‌ده کاری بخوام 

ولی اشتباه میکردم! اتفاقا اشتیاق داشتن! فقط من نمی‌دیدم! و نمیتونستم درست ازشون استفاده کنم. اتفاقا نیاز داشتن حس کنن کسی مسئولشونه. نیاز داشتن از من حس اقتدار و قدرت بگیرن. نیاز داشتن که یکی باشه ازش حساب ببریم و راحت تکیه کنیم بهش و به چشم بزرگتر عاقل‌تر ببینیمش. من این نبودم 

 

البته آدم به آدم فرق داره... کتاب مغناطیس خیلی خوب توضیح داده 

 

 

قربونت 

پاسخ:
آره دقیقا ...
منم مثل تو ://
یه سریا لیاقت دموکراسی ندارن واقعا

چقد دکتر مصدق گناه داشت..
و چقدر  درد 
بگردم الهی -_- 


آخه از اونور من همین بچه ها یا کوچیکتر بودم
جخ بزرگتر بازی در می‌آوردم لج می کردن



اینقد هیچکس توضیحی بهم نداد و همه نادیدم گرفتن و ناگهانی و بی دلیل اتفاق افتاد 
و معاصر شد با یه سری چیزا....
که بیا به فرضیه ی کم سعادت بودن من صحت ببخشیم :)

خودت (و خودم) رو توجیه نکن دختر 😂  دموکراسی با ابهت داشتن هیچ منافاتی نداره. با اقتدار داشتن منافات نداره 

امام علی هم میومد مشورت هم رو می‌شنید، بعد با کمک گرفتن مشورت بقیه و رای اکثریت اون گزینه که خودش صلاح میدونست رو انتخاب کرد. هیچوقت درصد تأثیرگذاری رای اکثریت رو نادیده نگرفت، نظر خودش و علم خودش رو هم قایم نکرد که بگه هرچی جمع بگه همون. هردو تا یه درصد معقول. تو یه سری امور حساس فقط کاری که صلاح بود رو انجام داد. یه جاهایی دستور قطعی داد بدون در نظر گرفتن دل بخواه مردم و شورا. یه جاهایی هم کوتاه اومد و اجازه داد مردم خودشون تصمیم بگیرن 

از امام علی میخوای بهتر دموکراسی رو اجرا کنیظچ 

 

 

حدس من اینه:

اتفاقا کوچیکتر بودی، یه نگاه منفی بخاطر همین کوچیکتر بزرگتری معمولا هست، با کوچیکتر بازی ابهت خودت رو دیگه نابود کردی

نیروهات یا میتونن تو رو به عنوان بزرگترشون بپذیرن، یا خدافظ! یه دلیلی داشته که تو دبیر شدی! اونقدر هم کانون و انجمن و تشکل تو دانشگاه هست یا قابلیت تاسیس شدن داره که جا برای کسی تنگ نیست 

یا اگه همشون متفق القول نتونستن با بزرگتر بودن و ریاست تو کنار بیان، برو جمع خودت رو پیدا کن. آدمهای هم فرکانس خودت رو. کلییییی نیرو میان و میرن. با کلییییی آدم جورواجور باید همکاری کنی تا مدل کار دستت بیاد 

پاسخ:
متوجه فرمایشاتت شدم و شاهد بارش بی امان حق بودم

صبا 

به نظرم سراغشون نرو مگه اینطوری 

که پیام بدی (قبلش آیین نامه‌ها و قوانین رو خوب سرچ کن مسلط شود) 

طبق فلان بند آیین نامه و فلان اساس‌نامه ،دور زدن دبیر از نظر اخلاقی و قانونی فلان مشکل رو داره. من به بزرگواری خودم می‌بخشم اما یادتون باشه شعور انسان الزام می‌کنه اگه نمیخواد باهاش همکاری کنه صادقانه و بدون نیرنگ و دسیسه چینی حرفش رو بزنه و نظرش رو اعلام کنه. شاید نفر بعدی که باهاش همکار شدید مثل من بزرگوار نباشه و بخواد سزای کارتون رو کف دستتون بذاره 

در پناه خدا 

یاعلی 

 

 

 

از عصبانیت بد نوشتم البته 🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️💔

پاسخ:
جااااان صبا؟ :)

نکردم ... هیچ کاری نکردم 
یکیشون که انصافش بیشتر از بقیه بود اومد و متاسف شد از اتفاقات پیش اومده......
just

البته راهکار خداپسندانه‌تر اینه که به کتفت بگیری و راه خودت رو بری 

مطمئنم وقتی موفق شدی خودشون میان دنبالت ازت کمک و مشورت می‌خوان 

🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️

پاسخ:
اینقدددد حق؟



لعنتی حق گو :)

بوس بهت
۲۲ مهر ۰۲ ، ۰۷:۱۰ .. ــاوقــ ـــاتـــ ..

نگران نباش ، همون جمله معروف ؛

هیچی از ارزش های تو کم نشده 😁

پاسخ:
کی ضرر کرد ؟
من یا اونا ؟ 😂😂
۲۲ مهر ۰۲ ، ۱۱:۱۶ .. ــاوقــ ـــاتـــ ..

مطمئناً اونا 

والا با این نوناشون !

پاسخ:
کدام نون ها؟
۲۲ مهر ۰۲ ، ۱۴:۲۱ ... حنانه ...

اول از همه که توی تشکیلات دانشجویی از این چیزا زیاده. منم به علت یه سری باند بازی ها پارسال دور یه سری از تشکل های دانشجویی رو خط کشیدم ولی خب تسلیم هم نشو بالاخره یه روزی باید یکی بیاد و همه چیز رو عوض کنه. ولی حرفای  میخک به نظرم درسته. دنبالش بگرد درون خودت. بحث ابنکه شهدا نخواستنم هم بنداز دور‌ چون واقعا فقط اونا هستن که تو رو هرجوری باشی میخرن برخلاف آدم های دور و اطراف :)

آدم واقعا گاهی اوقات ترجیح میده رک و راست بهش بگن تو باهامون نباش تا اینکه با پنبه سرش رو ببرن :)

پاسخ:
فکر می کردم بچه ها دیگه بزرگ شدن... حساذت نیست... کارهای بچگانه نیست :)
راست می گی نباید تسلیم شد
ولی واقعا ته دلم با اونی که این کار رو رهبری کرد و من بی خبر از همه جا رو اینطور تحقیر کرد.... صاف نمیشه :(
۲۲ مهر ۰۲ ، ۲۱:۱۹ با تشکر از میخک بانو

حرفاشو جدی بگیر

پاسخ:
چشم ^^

چقدر افکارتون منفیه .

اینطوری فقط خودتون اذیت میشید 

حالا بماند که خیلی از افکار منفی ساخته و پرداخته ذهن خودتونه ، نه واقعیت ماجرا

پاسخ:
منم که اصلااااا نشناختمتون :)
۲۴ مهر ۰۲ ، ۰۹:۱۵ أنارستان ...

اینکه ی عده در نامردانه ترین و بی ادبانه ترین حالت ممکن رفتار ردن هیچ ربطی به خواستن ونخواستن شهدا نداره.

از شان شهید به دوره که اصلا به کسی بگه من نمیخوامت.

از این بچه های سمی توی تشکل ها پره

پاسخ:
حاجی اصلا یه وضعی .... 
انگار مهدکودکه....
تازه سر دستشونم یکی بود که ارشدش تموم شده بود :)
حدود ۳۱ سال 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">