دوری و دوستی !
ای خوشا خوابگاه
ای دریغا خوابگاه
ای افسوس خوابگاه
ای ندامت خوابگاه
آقا من می خوام برم خوابگاه.......
خوش به حال اونایی که دانشگاهشون تو شهرشون نیست 🥲😭😭😭
خانواده بسیار عزیزو مهربان و محترم و دلسوزن
ولی از یه سنی به بعد فقط باید برای مهمونی بری خونشون نه همیشگی........
واقعا از دعواهای الکی و بحث های سر هیچ و پوچ و بی احترامی های دو طرفه ی روزمره خسته شدم
آدم وقتی دور باشه عزیزه
همیشه دلتنگشن
بهش اهمیت می دن
مثل یه موجود اضافی و بی مصرف هم باهاش برخورد نمیشه.......
واقعا اونایی که از خوابگاه بودن می نالن رو درک نمی کنم
اونجا حداقل اگه مشکل غذا و جای خواب و اینا داری روحت در آسایش و امنیته زن .... !
نه اهل زندگی کردن تو خونم
و حتی شاید نه تو خوابگاه
و حتی شاید نه با یه نفر دیگه ....
دلم می خواد یه خونه داسته باشم تنها توش زندگی کنم فقط بعضی وقتا مهمون بیاد اونم سر ۱ ساعت پاشه بره
واقعا حوصله ی آدم ها و آلودگی ای که در روابط بینشون به وجود میاد رو ندارم.....
منظورم این نیست که خودم خیلی خوبم ! نه اتفاقا چون خیلی بد و بداخلاق و ستیزه جو ام از دست خودم در عذابم
در عذابم از شرایطی که باعث میشه بدترین اخلاق های خودم رو نشون بدم و دائم عصبانی و بدقلق و تحقیر شده باشم
می دونم باید روی خودم کار کنم که در هر شرایطی رفتار بد نشون ندم اما....
واقعا دلم یه محیطی رو می خواد که آرامش داشته باشم و دست کم فکر کنم آدم خوبیم و دور بری هام تا سر حد مرگ عصبانی و مسخرم نکنن
- ۰۲/۱۱/۲۳
خانواده همیشه و همیشه مهربون و دلسوزن ولی آدم _ چه دختر چه پسر_ فقط تا یه سنی میتونه تو خونه پدری زندگی کنه ، بعد از اون برای هر دو طرف فقط فرسودگی میاره ...