🌤ماهشهر🛫🧳

آسمانی شو که از یک خاک سر بر می کنند بید های سر به زیر و سرو های سربلند

🌤ماهشهر🛫🧳

آسمانی شو که از یک خاک سر بر می کنند بید های سر به زیر و سرو های سربلند

پیوندهای روزانه

۲۳ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

کاربری به نام صبا :

 

ماه زده دلقک! وجود حس نشاط جامعه و امیدواری نسبت به آینده مستقیما به حکومت مربوطه، هرچند توی دلقک چون پولشو میگیری که نفهمی و نفهمیدن رو هم ترویج کنی خیلی بعیده بفهمی من دارم چی میگم. تو که هیچ، حتی گندتون هم نمیفهمه و همه تقصیرا رو گردن مردم می اندازه!

 

پانوشته ۱: داداش پیام خصوصی رو با ایمیل نمی فرستن.با وبلاگ خودت بفرست که بشه جواب داد. 

 

پانوشته ۲: من برای شاد کردن این مردم دلقک بازی در آوردم تو چی کار کردی ؟ 

 

  • ماه زده

من معمولا از آن دسته آدم هایی هستم که هر زمان و هر مکان و با هر شرایطی می توانند بخوابند

اما نمی دانم چرا چند روز است که بی خوابی می آید سراغم

و به آمیگدال و سایر اجزای دستگاه لیمبیکم سلام می رساند

یکی از دلیل هایش می تواند این باشد که فردا مسابقه داریم و هنوز اطلاعاتی برای ارائه پیدا نکرده ام

و گذاشته ام برای صبح

دلیل دیگرش این است که فردا دارم می روم به یک جای دور، به یک جای خوبِ دور، به سرزمینی که خورشید از آنجا طلوع می کند هرچند که خودش به خودی خود یک خورشید خیلی قشنگ دارد

سرزمین آفتاب هشتم البته می گویند خیلی سرد است اما برف و طلا و آینه و کبوتر های پف کرده از سرما حتما خیلی قشنگند 

از دیگر دلایلش تعارضات سیاسی ، عقیدتی است

من آدم تعارض نبوده ام بیشتر وقت ها

بیشتر وقت ها معنا را برگزیده ام از میان همه خوبان و پای زندگی ام را از فلسفه دور نگه داشته ام

این بار اما ظاهرا شتر چیستی با رضایت در قدمگاه خانه ی ماه زده لنگر انداخته و کناگره ی مطناوله ی موخر را با رضایت ری جوی می کند

توی یک کتابی نوشته بود وقت هایی که خوابتان نمی برد یعنی باید با خدا حرف بزنید و برای خواب خوب دیدن آن هایی که خوابند دعا کنید

 

 

خدای عزیز و بی اندازه توانا و بزرگوار من 

 

از وابستگی این بنده ی حقیرت از موبایل بکاه و به خودت بیفزای 

تو می دانی که من در زمینه ی اعتیاد به موبایل آدم نمی شوم

کمکم کن

آمین🎉🏔💙🧭

 

 

 

خواب های خوب ببینید بچه ها

 

  • ماه زده

هرکی از خودش ویدئو رقص و آواز داد بیرون بی گناه نیست 

هرکی ورزشکار بود بی گناه نیست 

هرکی جوون بود بی گناه نیست 

هرکی مادر داشت بی گناه نیست

هرکی مادر نداشت بی گناه نیست

هرکی پدر داشت بی گناه نیست 

هرکی با دوستاش می رفت کافی شاپ بی گناه نیست 

 

 

طرف زده قتل عمد کرده . گفته با اراده ی خودم انجام دادم بازم برگردم عقب این کارو می کنم

بعد می نویسن او جوان بود و پدر و مادر داشت . چرا او را کشتید ؟

 

یه نفر بیاد خدایی نکرده همینطور وحشیانه برادر خودت رو به قتل برسونه ما قول می دیم بریم رضایت بگیریم خب؟

 

 

اون سلبریتی هایی که از دزد گوشی بچشون نمی تونن بگذرن می رن تا قاتل بچه ی یکی دیگه رضایت بگیرن ؟

 

 

  • ماه زده

علی ایحال فردا ها آفریده نشده اند که روز بهتری باشند . فردا ها آفریده شده اند تا دیروز و امروز ما را به منزله ی چاشت صرف نکند و رویمان یک پارچ دوغ آبعلی سر نکشد. 

امروز ها آینده ی دیروز ها بودند و فردا ها آینده ی امروز ها 

پس هرچه امروزتان با دیروز توفیر می کند فردایتان با امروز 

انسان از آن زمان که پس از یک شکم سیر گاو میش خوردن، به جای لم دادن و خلال کردن دندان هایش به نقاشی آنچه رخ داده "بود" پرداخت فهمید که فرزند دیروز است و نه فرزند فردا 

انسان در دیروز زاده می شود ، در امروز دیروزش را می گرامد و در فردا جان می سپارد .

فردا دروغِ سیزده انجمن مبارزان دیروز است.

فردا وجود ندارد و اکنون. 

دیروز تنها حقیقت راکد است ،

و حقیقت این است که حقیقت جاری نیست.

با اجازه ی کافکا و کهلر و ورتایمر و دیگر بزرگ تر های هیئت نگر ، ارگانیسم ها چیزی کمتر از اجزای سازنده شان هستند .

مثلا من بی تو کمتر از دو دست و دو پا و یکی دو کلیه و مقداری معده هستم

من بی تو در نهایت چیزی به غیر از یک شش با دو تا پا برای رفتن نیستم. 

این را از دیروز به یاد دارم و دیروز هرآنچه را فردا از ما می پرسند به ما آموخته شد.

اما امروز دزد آگاهی هاست و ما از یاد بردیم و تو مرا به یاد جهان آوردی.

  • ماه زده

در آسمان بی کران آبی دو نوع پرنده وجود دارد ؛ پرنده هایی که مرده اند و پرنده هایی که خواهند مرد. 

در روی زمین دو نوع گل وجود دارد؛ گل هایی که خشکیده اند و گل هایی که خواهند خشکید .

در میان داستان ها دو نوع افسانه وجود دارد ؛ افسانه هایی که به پایان رسیده و افسانه هایی که به پایان خواهد رسید‌ و در زندگی انسان ها دو نوع اتفاق می افتد ؛ اتفاق های بد و اتفاق های خوبی که به اتفاق های بد تبدیل می شود. 

حالا اگر خاطرت از ما مکدر شد بیا و این شیشه پاک کن اتک را بگیر و سعی کن دلخوری هایت را تمیز کنی . حالا اگر دهان کودک شیرین زبان روحت با این حرف ها تلخ شد بیا و از این نبات ها که روی میز است یکی دو تکه بگذار گوشه ی دهانش .

یک دستمال نظافت شیشه در جیب سمت چپ کتت قایم کن ، یک تکه نبات اضافه بردار و بگذار توی آن یکی جیبت ، به کودک روحت سفارش کن در مهمانی شیطنت نکند و بعد چای تلخ را از ساقی سیمین ساق بگیر و در عین حال بکوش که ساعد های ساعی و سیمینش رشته ی تسبیح افکارت را نگسلد و بعد لاجرعه سربکش و بعد دست بردار. فردا هیچ روز بهتری نیست. 

 

  • ماه زده

با این‌که چون ماری درون آستین بودند

زیباترین شب‌های من روی زمین بودند

 

چشمانت، آن الماس‌های قهوه‌ای یک عمر

با چشم‌های خواب و بیدارم عجین بودند

 

هر چند آخر زهر خود را ریختند اما

تا لحظۀ آخر برایم بهترین بودند

 

هر قدر نزدیک‌ آمدم کمتر مرا دیدی

بعداً شنیدم چشم‌هایت دوربین بودند

 

خواجو تو را هر روز با یک زن تماشا کرد

پل‌ها و زن‌ها بین ما دیوار چین بودند

 

تا صبح چشمم را به سقف خانه می‌دوزم

شب‌های زیبایی که می‌گفتی همین بودند؟

 

 

پانته‌آ صفایی

  • ماه زده

مترسکانه نشاندی مرا بخاک سیاه

سفید بخت شوی ای عروسک خودخواه

 

من و تو از دو جهان از دو کهکشان دو زمین

دو روز همسفر هم شدیم در یک راه

 

تو رفته رفته عزیز و عزیز تر شدی و

من از بلندی عزت رها شدم در چاه

 

دل کبوتری و بخت پر کلاغی من

درخت پر ثمر و دست چیدنم کوتاه

 

خیال بود رسیدن به تو ولی شیرین

محال بود ولی غیر ممکنی دلخواه

 

کجای این شب پر غصه آفتاب شدی

چراغ مرده شب پرسه های بی همراه

 

سیاهچال مخوفی ست هر شبم بی تو

سری بزن به من ای نور از دریچه ماه

 

 

مجید آژ

  • ماه زده

چون قصه می‌برند دهان بر دهان تو را
سخت است این‌ که بشنوم از دیگران تو را

در حجله‌ی خیال، عروس منی هنوز
هرچند دیگری بکشد درمیان تو را

عمری میان سینه‌ی تنگم نشانده‌ام
ای با نفس‌نفس زدنم توامان، تو را

یک اتفاق ساده رساندت به من ولی
یک اتفاق ساده‌تر و ناگهان تو را

ای سیب سرخ دورتر از دست‌چیدنم
تقدیر چید و داد به آب روان تو را

از هر کرانه تیر دعا را چه فایده
گم کرده ام منی که در این بیکران تو را

معشوقه‌ی زمینی من باش تا ابد
راضی نشو طلب کنم از آسمان تو را

پژواک ناله‌های مرا خوب گوش کن:
تنها تو را، همیشه تو را، بی‌گمان تو را...


مجید آژ

  • ماه زده
  • ماه زده

ما را ستمی کُشت که با غیر نگفتیم
                  گاهی بخدا گفتن غم‌ها شدنی نیست...

-احمد جم • 

  • ماه زده